همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

دیگر نیست …

دیگر نیست …


خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.»


و شلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند.

لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد…



نظرات 7 + ارسال نظر
ونوس پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:25 ق.ظ


دلم گرفت علی

ببخش که دلگیرت کردم

شکیبا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام
احوال شما؟

شما مسخره به نظر بیاد ولی یاد ایام مدرسه ی خودم افتادم...فقط فرق من با اون گلابی این بودش که اگر من فوت میکردم خیلی از بچه ها خوشحال میشدند مثل اون زمانی که مدرسمو عوض کردم و بچه ها خوشحال شدم...
من توی دنیا اضافیم

شکیبا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام
احوال شما؟

شاید مسخره به نظر بیاد ولی یاد ایام مدرسه ی خودم افتادم...
فقط فرق من با اون گلابی این بودش که اگر من فوت میکردم خیلی از بچه ها خوشحال میشدند مثل اون زمانی که مدرسمو عوض کردم و بچه ها خوشحال شدم...
من توی دنیا اضافه هستم

سلام
خوبم . ممنون .. شما چطورین ؟
جدا .. پس کلی خاطره دارین .. نزن این حرف رو .. هیچ ادمی با از دست دادن دوستش یا همنوعش خوشحال نمیشه اگر هم بشه طولی نمیکشه که گرد غم روی چهره اش میشینه .
این دنیا همه چیش رو حساب کتابه .. حتی ما اضافه ها

مریم جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://golhayebabone.blogsky.com/

سلام و درود بر دوست عزیز خوب هستی
من هم در حال دوندگی هستم
راستی اصفهان نیومدی ؟!

سلام
ممنون شما خوبین؟
دوندگی که خوبه .. بهش میرسی تو میتونی .. :)
اصفهان .. نه بابا اصلا وقت سفر کردن ندارم .. حس و حالشم اون هم تو این موقع اصلا نیست ..

موفق باشی

زهرا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ب.ظ

لای لالایی گل شبنم اشکت میباره نم نم خوابت میبره کم کم لای یه دم آروم نداری چرا تو بی قراری چشم رو هم نمیذاری بخواب عزیزم خواب تو نازه ....
دیگه حوصله ندارم مامانیو بوس کن حالا لالا نه مسواک نزدی بدو بدو
دیونم من

چشمام دارن خمار میشن ...
نه فقط الان خواب ..
قاطی کردم

زریر دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ http://saansiz.blogsky.com

هیچ وقت اینجور ننویس

سلام مهندس
آره یه جورایی خیلی تمسخر آمیز بود انگاری ...

زریر سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://saansiz.blogsky.com

نه به نظر من خیلی جالب بود اما دل خیلی ها میگیره پسر.
من عادت دارم توی وب تو همش امیدوار شم و روحیه بگیرم.
یا لا اقل به خیلی چیزا نیشخند بزنم،مثل همین مدیریت ایرانی.

سلام
آره یه موقع هایی جالب بود ..
جدا .. خوشحالم ازین بابت .. البته این ها هم همش به خاطر وجود دوستانی چون شماست ...
ممنون که همیشه همراهمی ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد