همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

مدل های عاشقی

امروز قراره شما رو با مدل های عاشقی آشنا کنیم .. شما هم بخونید و ببینید که چه مدلی عاشق شدید و آیا مدل عاشقی شما تو مدل های ما هست اگه هست که هیچ اگر هم نیست بگید تا اضافه کنیم .. شاید مدل شما از ۲۰۱۰ هم بالاتر باشه ...


مدل هایی که آدم ها عاشق می شوند ..


قضیه این است که عشق و عاشقی هنوز وجود دارد فقط کمی مدلش تغییر کرده , واقعیتی که باعث شد رابرت اشترن برگ در سال 1987 میلادی یک مدل از عشق واقعی و حواشی انرا درست کند .

آخر تغییرات رابرت هم این شد که برای رسیدن به یک عشق واقعی باید سه عنصر صمیمیت , تعهد و تمایلات جنسی وجود داشته باشد اما چون معمولا نمی شود , بسته به بالا و پایین بودن هر کدام از این سه عنصر , هفت الگوی عشقی بدست می آید .. الگوهایی که فقط بعضی هایشان به عشق واقعی نزدیکترند .

از این نوع مدل ها دور و اطرافمان زیاد دیده می شه که با پرنگ و کمرنگ شدن هر کدامشان ممکن است فاتحه عشق خوانده شود یا به مدل دیگری تغییر شکل پیدا کند .

  1. مهر و دوستی : مدل مهر و دوستی ودل بی دردسری است . در این مدل احساس تعلق , نزدیکی و صمیمیت به وفور یافت می شود ولی چیزی که هست اینکه از تعهد دراز مدت , شوق یا گرایش جسمانی خبری نیست .
  2. عشق سودایی : عشق سودایی شاید وحشتناکترین مدل عشق باشد . در این مدل نه صمیمیت وجود دارد , نه تعهد و نه نزدیکیو هر چه هست مربوط به همان نگاه اول است . اصلا این مدل , به عشق در نگاه اول هم معروف است .. مدلی که اگر سریع تغییر شکل ندهد , به همان سرعتی که بوجود آمده محو می شود .
  3. عشق تو خالی : گاهی عشق های قوی و درست و حسابی به دلایل مختلف به عشق های بی محتوا تبدیل می شوند که اسمشان را گذاشته اند عشق تو خالی . در این مدل تعهد سرجایش باقی می ماند اما مهر و صمیمیت و تمایلات وجود ندارد  .. همان سه عاملی که به وجود آورنده عشق بودند .
  4. عشق رمانتیک : بالاخره رسیدیم به مدل لیلی و مجنون . در عشق رمانتیک 2 عامل شور و صمیمیت به وفور یافت می شود . تعهد هم که سرجای خودش باشد همه چی اروم می شود.
  5. عشق مشفقانه : این هم مدل بدی نیست , لااقل ابروریزی نیست . در این مدل معمولا شوق و گرایشات جسمانی از بین رفته است ولی مهر و محبت شدید بین دو طرف وجود دارد . این مدل مخصوص کسانی است که می خواهند عمری را با هم بگذرانند ولی گرایش جسمانی به هم ندارند . عشق میان اعضای یک خانواده هم از همین مدل است .
  6. عشق سطحی و کورکورانه : این مدل با تابلوترین اسم ممکن , اصلا مدل خوبی نیست ; عشقی که نتیجه گردبادی از گرایشات جسمانی و تعهدات دراز مدت است . در این مدل صمیمیت وجود ندارد و دونفر دوستان هم نیستند و فقط تعهد و غریزه است که عاشق و معشوق رو به هم نزدیک کرده است .
  7. عشق کامل : این از آن مدل هایی است که به محض آمدن اسمش همه اصرار دارند در صورت رویت , سلام آنها را هم به این مدل برسانید . نوع کامل عشق که در آن صمیمیت , تعهد و تمایلات جسمانی در شرایط اکازیون قرار دارند . البته نگداری این مدل عشق هم برای خودش مصیبتی است و باید حسابی حواس دوطرف به تغییر شکل احتمالی مدل رویایی جمع باشد .



مدل شما چه شکلی بوده ؟



دلایل درست و نادرست ازدواج کردن

 

 ازدواج یک نیاز طبیعی است , اما باید دلایل منطقی برای آن را داشته باشیم. 

همشهری جوان

نیمه ام گمشده  !

بحث ازدواج و شریک زندگی که میشه جوونها گوششون تیز میشه تا ببینن چه خوابی براشون دیدیم اما امروز مجله همشهری جوان که چند وقتی است داره این مقوله ازدواج جوانان رو دنبال میکنه مطلب خوبی رو به چاپ رسونده که میدونم خیلی به جونهایی که قصد ازدواج دارن یا دارن هولشون میدن که ازدواج کنند کمک میکنه تا بیگدار به اب نزنن و از روی هوا و هوس و ... اقدام به ازدواج نکنند.

هیچ کس منکر این نیست که ازدواج خوب است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا برای چی دارید ازدواج می کنید؟

نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد . اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد . پس حواستان را جمع کنید!

دکتر وکیل نظری استاد دانشگاه به نکاتی اشاره میکنند که خواندنشون خالی از لطف نیست و به جوان هایی که بر سر دوراهی ازدواج گیر کرده اند توصیه هایی پدرانه میکنند.

دلایل نادرست ازدواج

1.       شورش علیه والدین

خیلی آدم ها به خاطر این ازدواج می کنند که به خانوادهایشان دهن کجی کرده باشند . توی این ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی ...

2.       جستجوی استقلال

گاهی قضیه اصلی بر عکس می شود .معمولا آدمها اول باید مستقل  شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند.اما بعضی ها می خواهند بوسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است , مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند .. اشتباه است دیگر!

3.       التیام یک اارتباط شکست خورده

این هم از آن دلایل پیچیده است , یک نفر در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده و " نه " شنیده است . حالا می خواهد از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودش ثابت کند که می تواند عزت نفسش را بازگرداند.این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.

4.       فشار خانواده و اجتماع

" زن بگیر " , " موهات داره رنگ دندونات میشه " , " داری تو خونه می ترشی ! " , کافی است چندتا دختر معرفی کنند و بگویی نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و رد کنی, آن وقت است که سیل حرف و حدیث های اینطوری از هر طرف به سویت جاری می شود. انصافا فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند. یکی نیست به کسانی که این حرف ها را می زنند بگویید تا یک نفر خودش نخواهد که ازدواجش موفق نمی شود.

5.       ازدواج اجباری

خوشبختانه دوره این کار در حال ور افتادن است.اما خیلی پیش می آید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی , یا هر دلیل دیگری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند.خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی ای در پیش روی این زوج اجباری است.

6.       نیاز جنسی

یعنی اینکه یک نفر فقط و فقط به خاطر نیاز جنسی اش ازدواج کند و نه چیز دیگر ...!؟

7.       دلایل اقتصادیپ

بعضی وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر , فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند , دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.یعنی طرف ازدواج کند به این دلیل که به واسطه ی خانواده زن یا شوهر و با خود طرف مقابل , پول پله ای بهم بزند و به رفاه اقتصادی برسد..

8.       تنهایی و استقلال

بعضی موقع ها یک نفر به خاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی می کند , تصمیم به ازدواج می گیرد بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد.

9.       احساس گناه یا ترحم

اگر دل ادم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند , معلوم است که رابطه آنها نمی تواند مثل زن و شوهرعای معمولی عادلانه و برابر باشد . اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده بعد ها احساس قربانی بودن پیدا میکند.

10.   احساس کمبود یا تهی بودنپ

بعضی از احساس کمبودها و احساس تهی بودن ها هیچ ربطی به ازدواج کردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است.بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود ازدواج می کنند و این هم اشتباه است.

دلایل درست ازدواج

1.       مصاحبت و همراهی

دختر و پسر به یک سنی که می رسند دوست دارند یک کسی را داشته باشند که از حال و روزشان برایش حرف بزنند , مسائل زندگی اشان را به او بگویند و ... و در مقابل طرف دیگر به حرفهایشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند, در یک کلام همراهشان باشد . این یک نیاز طبیعی و معقول است . اگر یکی از دلایلی که می خواهید ازدواج کنید داشتن یک همراه و همنشین خوب است , پس بجنبید که دیر نشود.

2.       عشق و محبت

همه نیاز به مهر و محبت دارند اما گاهی به یک جایی می رسد که نیاز دارید یک نفر باشد که دوستش داشته باشید و او هم شما را دوست داشته باشد . کسی که عشق و محبتش جدای عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. عشق و محبت لازمه ازدواج است  خودتان زا از آن منع نکنید.

3.       شریک حمایت کننده

دخترها و پسرها معمولا می خواهند کسی را داشته باشند که در کنارش ارامش و امنیت پیدا کنند و به خاطر همین ازدواج می کنند .. یعنی دنبال یک شریک خوب می گردند که توی زندگی حامی آنها باشد . این نه تنها ضعف نیست ,  که یک نقطه قوت هم هست

4.       شریک جنسی

گرایش دخترها و پسرها به جنس مخالف یک مساله طبیعی است . اصلا یکی از دلایلی که ازدواج تداوم پیدا میکند همین است که هر کس نیاز به یک مکمل و شریک از جنس مخالف دارد و ازدواج راه طبیعی و مشروع پاسخ به این نیاز است.

ده اشتباه بزرگ روزهای اول ازدواج

ده اشتباه بزرگ روزهای اول ازدواج




زوج‏های جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک هستند. آنها انسان هستند و دچار اشتباه می‏شوند. اما آگاهی از اشتباهات معمول می‏تواند به شما کمک کند که مانع بروز آنها شوید.


1- به دوران پس از ازدواج فکر نمی‏کنید.


بعضی از همسران جوان آن چنان سرگرم جشن ازدواج می شوند که متوجه نمی شوند در گیر چه مسایلی شده اند. شما متاهل شده اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچار هستید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامه های جشن و بازتاب آن -از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان- لذت ببرید ، اما تمام مدت تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.

شما به این دلیل با همسر خود ازواج کرده اید که دوستش داشتید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید.


2- سعی می‏کنید همسرتان را تغییر دهید.


به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده اید که عاشقش بوده اید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرزی چشمگیر تغییر نمی کنند پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت هایی که با دیگران دارد و نه علی رغم آنها، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحه دار کرده و زندگی مشترک شما را خراب می کند.


3- با خانواه همسرتان رابطه بدی را آغاز می‏کنید.


اگر تا این لحظه به رابطه ی شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود بخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می کند ، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر می شود همسرتان است که احساس می کند بین شما گیر افتاده است.


4- در مشاجرات اجازه می‏دهید احساسات شما پیروز شوند.


پرخاشگری و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی کند. گفت و گوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید ، زندگی تان را به مخاطره می اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است – از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روش های درمانی – انجام دهید.
زندگی تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست .درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ تر را داشته باشید.
5- از بحث های سنگین اجتناب می‏کنید.
هیچ کس دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راه های ممکن در صورت بچه دار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیش بینی نشده ای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شده اید، چاره ای جز صحبت درباه این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما این مسایل را نا دیده نگیرید. زندگی تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست .درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ تر را داشته باشید.


6- بر سر مسایلی بیهوده دعوا می‏کنید.


هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث می کند – از باز گذاشتن سر خمیر دندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در- که در نظر دیگران بی معنی است. بحث های خود را برای مسایل مهم تری نگه دارید. این دلخوری ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب های کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوش شانس بدانید.
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می شود که تصور می کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.


7- حسادت می‏ورزید.


همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می شود که تصور می کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.


8- مثل دوران تجرد خود رفتار می‏کنید.


اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بوده اید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبوده است. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما می دانید درست و غلط چیست. پس کار درست را انجام دهید.
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمی‏دهد.


9- غرور را به زندگی مشترک خود راه می‏دهید.


زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمی‏دهد. او اجازه می دهد غرور و روش های حل مشکلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پیدا کنید و رابطه شما به نتیجه برسد. باید ملایم تر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.


10- اوقات بسیار کمی را در کنار یکدیگر سپری می‏کنید.


باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.



google همچنان پیشتاز





تاریخچه:

  • در سپتامبر 1997 دامنه Google.com آنلاین شد.
  • در سپتامبر 1998 سی میلیون صفحه ایندکس شد و در همین تاریخ گوگل به یک شرکت حقوقی تبدیل شد.
  • در جولای 2001 یک میلیارد صفحه ایندکس شد
  • در آگوست 2001 اریک اشمیت مدیر عامل گوگل شد
  • در فوریه 2003 گوگل سایت بلاگر را خریداری کرد و صاحب Blogspot شد.
  • در مارچ 2003 سیستم تبلیغات Adsense  راه‌اندازی شد.
  • در آپریل 2004 جی‌میل راه‌اندازی شد.
  • در آگوست 2004 اولین سود سهام عمومی ارائه شد.
  • در نوامبر 2004 هشت میلیارد صفحه ایندکس شد.
  • در اکتبر 2006 سایت ویدیویی یوتیوب خریداری شد.
  • در نوامبر 2007سیستم آندروئید معرفی شد.
  • در جولای 2008 یک هزار میلیارد صفحه ایندکس شد.
  • در سپتامبر 2008 مرورگر کروم منتشر شد.

جستجو:

  • 1.8 میلیون سهم گوگل برای خریداری مجوز انحصاری رتبه‌بندی صفحات به دانشگاه استنفورد فروخته شد. در سال 2005قیمت این سهام  336 میلیون دلار بود.
  • 7.2 میلیارد بازدید روزانه از صفحات Google.com انجام می‌شود.
  • 87.8 میلیارد جستجو، ماهانه از طریق گوگل انجام می‌شود.
  • 85.78 درصد، سهم گوگل از میزان جستجودر سراسر جهان است.
  • 620 میلیون بازدکننده روزانه از صفحه Google.com بازدید می‌کنند.
  • رتبه 1 در رتبه‌بندی جهانی صفحات به گوگل اختصاص دارد.
  • 20 پتابایت حجم پردازش اطلاعات روزانه توسط گوگل است.

ثروت:

  • 2718281828 دلار برای پرداخت اولین سود سهام در آپریل 2004 هدف‌گذاری شده بود. این عدد در ریاضی برابر با مقدار ثابت عدد e در میلیارد است.
  • در سال 2000درآمد گوگل 19 میلیون و 108 هزار دلار بود.
  • در سال 2009درآمد گوگل 23 میلیارد و 650 میلیون و 560 هزار دلار بود.
  • در سال 2000 سود گوگل منفی 14میلیون و 690 هزار دلار بود.
  • در سال 2009 سود گوگل 6 میلیارد و 520 میلیون و 450 هزار دلار بود.
  • 67 درصد از درآمد گوگل از طریق تبلیغات بدست می‌آید.
  • قیمت سهام گوگل در سال 2004 برای هر سهم 85 دلار بود که در فوریه 2010 به 535 دلار رسید.
  • در آمد گوگل از تبلیغات در سال گذشته 22.888.804.000 دلار بود.

پرسنل:

  • Noogler:New Googler یک گوگلی جدید
  • 19.835 نفر تعداد کارمندان گوگل در سراسر جهان است
  • 20 درصد مدت زمانی است که کارمندان گوگل می‌توانند روی ایده‌ها و پروژه‌های مورد علاقه‌شان کار کنند. (20 درصد از زمان کار روزانه)
  • 50 درصد از محصولات گوگل از این 20 درصد زمان روزانه سرچشمه گرفته است.
  • 17 نوع غذای رایگان در کافه تریا ساختمان اصلی گوگل ارائه می‌شود.
  • از کارمندان گوگل، 14.8 درصد در بخش مدیران، 37.5 درصد بخش تحقیق و توسعه، 37 درصد فروش و بازاریابی و 10.5 درصد از عوامل اجرایی هستند.
  • 3021 نفر تعداد کارمندان گوگل در سال 2004 و 19835 نفر در سال 2009 است.

غیر از جستجو

45 درصد از محصولات گوگل در نسخه بتا قرار دارند.

آندروئید

  • 20 هزار نرم‌افزار جانبی دارد.
  • 60 هزار گوشی مجهز به سیستم آندروئید روزانه مبادله می‌شود.

بلاگر

  • 270 هزار کلمه در دقیقه توسط بلاگرها نوشته می‌شود.
  • 66.7 درصد اعضای بلاگر در خارج از آمریکا قرار دارند.

یوتیوب

  • 1.65 میلیارد دلار برای خرید یوتیوب در سال 2006 پرداخته شد.
  • 20 ساعت فیلم در هر دقیقه روی یوتیوب آپلود می‌شود.
  • 39.4 درصد سهم یوتیوب از ویدیوهای آنلاین در آمریکا است.
  • 81.9 درصد از وبلاگ‌های دارای پخش ویدیوئی از ویدیوهای یوتیوب استفاده می‌کنند.
  • 146 میلیون نفر تعداد کاربران ماهانه جی‌میل است.
  • 5.22 درصد سهم بازار مرورگر کروم است.
  • 80 تا 100 میلیون نفر تعداد کاربران اورکات است.
  • 57 درصد از 10 هزار سایت برتر از Analytic گوگل استفاده می‌کنند (برای بررسی موقعیت وب‌سایت)


چگونه رفتار خوب داشته باشیم؟

چگونه رفتار خوب داشته باشیم؟


۲۵ روش برای اینکه رفتار خوبی از خودمان در برار دوستانمان داشته باشیم.


1. ابتدا در مورد همه چیز به خوبی فکر کنیم قبل از اینکه راجع به آن صحبت کنیم خصوصا اگر در پیدا کردن لغات ضعیف هستید.
2. با دیگران با احترام صحبت کنید و از نکات منفی و آزاردهنده دوری کنید.
3. همیشه از کلمه متشکرم زیاد استفاده کنید و خوش برخورد باشید.
4. همیشه به بزرگترها احترام بگذارید و به آنها گوش دهید و یاد بگیرید.
5. در را برای کسانی که در نزدیک شما حرکت می کنند باز کنید، چه خانم باشند و چه آقا.
6. در مورد والدینتان به خوبی صحبت کنید و برای آنها احترام قائل باشید حتی اگر همیشه این حس را ندارید.
7. قسم نخورید و از زبان شرم آور استفاده نکنید.
8. با دیگران به طور مناسب خوش آمدگویی کنید حتی اگر آنها را از قبل می شناسید.
9. نشان دهید که شناختن افراد برایتان اهیت دارد پس از آنها سوال کنید.
10. به ظاهر خود اهمیت دهید.
11. حال دیگران را نگیرید کسی را تحقیر نکنید و غیبت نکنید.
12. هیچ وقت صحبت دیگران را قطع نکنید مگر اینکه بی ادبی یا قسم دروغ باشد.
13. همیشه در پی آشکارسازی امور باشید.
14. در مورد رفتارهای پشت تلفن هم فکر کنید. سعی کنید در پشت تلفن اتیکت داشته باشید.
15. تماس های قبل از ساعت 7 صبح یا بعد از ساعت 9 شب نداشته باشید.
16. مطمئن شوید که شماره درستی دارید.
17. زمانی که تلفن پاسخ داده می شود بسیار زشت است که بدون هیچ حرفی از آنها بپرسید که چکار دارند.
18. به دیگران اجازه بدهید که تلفنشان را جواب بدهند، ممکن است در حیاط باشند یا در حال بافتنی کردن باشند یا اینکه در جای دیگر خانه مشغول شستن ماشین هستند.
19. هیچ وقت 1 ساعت مزاحم دیگران نشوید.
20. اگر دو تماس داشتید حتما ابتدا معذرت خواسته و به یکی رسیدگی کنید.
21. اگر زنگ برای کس دیگری بود طرف مورد نظر را منتظر گذاشته و سریعا فرد مورد نظر را صدا کنید.
22. زمانی که در حال مکالمه تلفنی هستید با سایر افراد در اتاق صحبت نکنید.
23. هرگز در هنگام تلفن زدن با کامپیوتر کار نکنیدمگر اینکه در حال دادن سرویسی به مشتری هستید.
24. در هنگام صحبت کردن از آره استفاده نکنید، بله بگوئید.
25. از ارسال نامه با رنگ قرمز یا مداد استفاده نکنید.


27 نکته وبلاگنویسی، یا به دست آوردن چند سال تجربه وبلاگنویسی در ۲ ساعت


27 نکته وبلاگنویسی، یا به دست آوردن چند سال تجربه وبلاگنویسی در دو ساعت



نکته مهم: نوشته‌های قهوه‌ای رنگ، نکات کوچکی است که خودم اضافه کرده‌ام. حتما حتما حتما آنها را هم با دقت بخوانید.

یک / به دیگران ( بازدیدکننده گان وبلاگتان ) کمک کنید ، این یکی از قدرتمندترین راههایی است که میتواند به شما این اطمینان را بدهد که آنان دوباره به سایت شما سر خواهند زد.


دو / بلاگ نویسی صرفا یک راه مناسب برای درآمدزایی نیست. زیاد هم به این مسئله که فلانی درباره ی بدست آوردن پولهایی که ازین چه میگوید توجه نکنید. این کار نیاز به استعداد، تلاش و صبر دارد.
تنها در صورتی آن را انجام دهید که به نوشتن علاقمند باشید و چیزی برای نوشتن داشته باشید. قبل از دیدن هرگونه بازگشت جدی در این زمینه خودتان را برای سرمایه گذاری آماده کنید.
توی ایران که اصلا چیزی بر نمی‌گردد پس لطفا اگر عاشق نوشتن نیستید از اول، خودتان را مسخره خاص و عام نکنید :)


سه / برای خوانندگان وبلاگتان ساده‌ترین راه برای مشترک شدن به فیدهایتان را فراهم کنید. مشترک وبلاگی شدن ، یکی از بهترین راه‌هایی است که یک خواننده‌ی وبلاگ می‌تواند داشته باشد.

چهار / تمام فیدتان را برای خواندن ارائه کنید.حتی اگر این بدان معنی باشد که افرادی که از سایت شما بازدید میکنند کمتر ببینید.یک خواننده ی دائمی بهتر از یک خواننده ای است که مطالب شما را هرگز نمیخواند.سخت نگیرید !
من خودم شخصا فیدهایی را که مشکل داشته باشند یا نصفه ارائه بشوند دنبال نمی‌کنم. هر چند ممکن است استثنا‌ هم داشته باشد ولی شما ریسک نکنید و فیدتان را کامل ارائه کنید. مشترکین بیشتر بهتر از شاید کلیک بیشتر است :)


پنج / اگر از مفید و خوب بودن پستی که نوشته اید مطمئن نیستید، یک مقداری برایش وقت بگذارید و سبک سنگین کنید. اگر هم در نهایت نتوانستید خودتان را متقاعد کنید که پست خوبی است، آن پست را حذف کنید.یک پست بد از بی‌پستی بدتر است. پست های نامناسب باعث ایجاد سوالات مبهمی در ذهن خوانندگان وبلاگتان خواهد شد. زمانی که یک پست بد می‌نویسید، به آن گونه نوشتن ادامه خواهید داد.
این جوری یک جایی می‌بینید واقعا نوشته‌هایتان فقط به درد وقت تلف کردن می‌خورد و شما هم هیچ راهی ندارید که از این وضعیت خلاص شوید. بگذارید توقع خواننده‌هایتان از شما برود بالا و اجازه بدهید یقه شما را بچسبند رسما :)


شش / خودتان را آماده کنید برای اینکه بعد از سه یا چهار ماه از هرگونه ایده خالی شوید. تمام تلاشتان را بکنید تا در مقابل وسوسه الکی نوشتن مقاومت کنید و از نوشتن هر چیزی که باعث ایجاد ضعفی در وبلاگ شما می‌شود، خودداری کنید. آن حس‌هایی که قبلا داشته‌اید و حس می‌کردید چیزی به شما وحی می‌شود تا آن را بنویسید کم‌کم به سوی شما باز می‌گردد.
این یک چیز خیلی عجیبی نیست. همه به نوبه خودشان دچارش می‌شوند. تا یک مدت نتوانستید بنویسید وبلاگنویسی را رها نکنید.


هفت / همیشه آن چیزی که می‌دانید مهم نیست، اینکه چه کسانی را می‌شناسید هم مهم است. در واقع مطالب و محتوای خوب بازگشت ویزیتورهای وبلاگتان را برای شما به ارمغان خواهد آورد. اما در ابتدای شروع وبلاگ نویسی‌تان ، شما نیاز به یک گروه دوستان اینترنتی دارید برای ایجاد تعاملات مجازیتان.قطعا شگفت زده خواهید شد زمانی که ببینید چقدر از این که شما بهترین مطالب‌تان را به اشتراک میگذارید خوشحال خواهند شد.
این یک چیز عادی است که در وبلاگستان فارسی به مافیا مشهور شده است!

هشت /
سرفصل‌ها و عنوان خبرهای جذاب را بنویسید و پست‌هایی را که در سایت های اجتماعی دارای بازخورد بالا هستند و با استقبال خوانندگان روبرو شدند را نیز لیست کنید.این راه یکی از بهترین راه هاست برای آنکه خوانندگان مطلب خاصی به وسیله‌ی معرفی کردن شما، وب‌سایت شما را پیدا کرده و مطالب آن را بخوانند.

نه / هر آنچه در توان دارید را برای انتخاب سرخط مطلب‌تان وقت بگذارید و شروع پاراگراف‌تان را تا جایی که ممکن است جذاب آغاز کنید. اگر خواننده در همان ابتدای مطلب برای خواندن ادامه‌ی آن ترغیب نشود، عملا کیفیت مقاله‌ی شما از بین خواهد رفت و نادیده خواهد گرفته شد.
این قضیه توی هر چیزی مثل کتاب نوشتن یا فیلم ساختن هم هست. خیلی خیلی خیلی جدی بگیرید لطفا! یک مطلب یادم بیاندازید بعدا در این مورد بنویسم حتما.

ده / از دوستان، خانواده و دیگر آشنایان‌تان مودبانه خواهش کنید تا مطالب شما را به اشتراک بگذارند و به آنان رای مثبت دهند.ممکن است یک مقدار تقلب‌گونه به نظر برسد اما باور کنید تمام رقبای شما هم از همین روش استفاده می‌کنند.
من این را از بسیاری از دوستان مجازیم خواسته‌ام اما نتیجه‌ای نداده است. اصولا من هر چقدر به Share کردن مطالبم توسط دوستان صمیمی علاقه نشان دادم آنها بیشتر دریغ کردند. دلیلش را نمی‌دانم چیست ولی کلا در مورد دوستان‌تان {‌ مخصوصا من :) } مهربان‌تر باشید :)

یازده /
همه‌ی پستهای‌تان را برای سایت‌های اجتماعی ننویسید. خیلی کار جالب و درستی نیست و دیگران هم کم‌کم از این کار شما خسته خواهند شد.در لیستی که من از بلاگر های مورد علاقه‌ام تهیه کردم،  به ندرت کسی پیدا می‌شود که صفحه‌ی اولش را برای دیگ یا ردیت ایجاد کند.
اگرچه که این سایت‌ها از آسان‌ترین راه‌ها برای داشتن و گرفتن ترافیک بالایی بر روی سایت شماست ، اما این هم مهم است که یادتان باشد آنها تنها نماینده‌ی درصد کمی از جمعیت کاربران اینترنتی هستند.
اصلا کلیکی که از این وبسایت‌ها می‌شود فقط به درد پز دادن می‌خورد وگرنه برای شما مشتری دائم نمی‌شود. بعد از یک مدت‌ هم خوانندگان ثابت شما را فراری می‌دهد. می‌شوید عین این مجلات زرد پرتیتراژ که اعتبار زیادی نمی‌توانند کسب کنند.


دوازده / به تمامی بازخورد‌ها و انتقاد‌ها با دقت گوش دهید اما خیلی بر پایه‌ی این انتقادها کارهای اصلی خودتان را در وبلاگ انجام ندهید. اکثر مردم اطلاعات زیادی ندارند. وبلاگ شما فرزند ذهن شماست، اگر بخواهید همه را راضی نگاه دارید کمی سر ناسازگاری با شما خواهد برداشت.
یادتان باشد برای خودتان وبلاگ می‌نویسید. اگر قرار باشد همه را راضی کنید یک جایی دلزده می‌شوید. اما ابدا انتقادها را نادیده نگیرید. اگر یک نفر انتقاد می‌کند به معنای این نیست که فقط یک نفر انتقاد دارد. به معنای آن است فقط یک نفر حال و حوصله داشته است انتقادش را به گوش شما برساند. مغرور نباشید فرزندانم!


سیزده / تجربه کنید‌! ریسک کنید و شانس خود را امتحان کنید‌، چندین نفر و نظرهای‌شان را برای خودتان حذف کرده و نادیده بگیرید، گاهی لازم است برخی کارها را برای در اوج ماندن و برتر بودن انجام دهید.


چهارده / همیشه به دنبال پیدا کردن زوایای متفاوت باشید. حتی اگر چیزی که شما میگویید ارزشمند باشد، در مقابل دیگر مطالب که شاید شبیه به مطلب شما نوشته شده باشد و تنها شباهت دلیل بر آن شود تا مطلب‌تان برای خواننده جذاب به نظر برسد هیچ امتیاز مثبتی نخواهید داشت.
برای همین است که نوآوری بهتر از کپی برداری جواب می‌دهد اصولا!


پانزده / در هر برنامه‌ی تجارت اینترنتی و … با هر کس که از شما این امر را بخواهد شرکت نکنید. اگر لینک دادن و لینک شدن شما ارزش و بهای کافی برای کارتان را برای شما ندارد این ایده‌ی خوبی نخواهد بود.
ارزان نباشید و قدر خودتان را بدانید. یک طرح موفق شرکت کنید بهتر است از هزاران طرح ناموفق.


شانزده / درباره ی خودتان و زندگیتان تا جایی که مربوط به موضوع نوشته‌تان میشود نیز چیزی بنویسید. بازگو کردن تجربیان مهم و معنی دار دیگران از زبان خودشان، خود از منابع مهم و ثابت برای شما خواهد شد.
توی کلاس‌های آموزش سخنرانی همیشه این نکته را گوشزد می‌کنند. هم ارائه شما را درست‌تر نشان می‌دهد. هم جو سخنرانی/ارائه/پست وبلاگ را گرم می‌کند و به خواننده اجازه می‌دهد خودمانی‌تر شود.


هفده / خوانندگان وبلاگ‌تان را به فکر کردن بیاندازید. این کار همیشه اتفاق نمی‌افتد و قطعا زمانی که اتفاق بیفتند آنان همچین کاری را فراموش نمی‌کنند.


هجده / خیلی خودتان را درگیر جاسازی تعداد زیادی از تبلیغات سایت‌های مختلف در وبلاگتان نکنید. داشتن ترافیک فوق‌العاده بالا بر روی سایت شما خیلی ارزشمندتر از آن است که شما وقت‌تان را برای یک تبلیغی که با هر کلیک 2‌ریال برایتان سود داشته باشد می‌ارزد.
خواهشا بی‌خیال این تبلیغات کلیکی، آن هم به صورت 1524 در هر وبلاگ بشوید. این جوری هم اعتبارتان را از دست می‌دهید و هم تبلیغات درست و حسابی را.

نوزده /
ظاهر وبلاگ. اگر وبلاگ شما در ظاهر تصویر خوشایندی نداشته باشد، قاعدتا خیلی هم جدی گرفته نخواهد شد، درهم ریختگی و شلوغی بیش از حد در وبلاگ و عدم امکان مطالعه‌ی آسان مطالب شما، همه و همه باعث آن خواهد شد تا خوانندگان وبلاگ شما خسته شده و وبلاگ‌تان را ترک کنند.یک ظاهر زیبا برای وبلاگتان باعث ترغیب خوانندگان وبلاگتان خواهد شد و خود یک عامل خواهد شد برای آنکه وبلاگ‌تان دارای بهای ویژه‌ای شود.
برای همین قالب وبلاگ من مفت گران است :)) به زودی درست می‌شود البته ;)

بیست / سر زدن به دیگر وبلاگ‌ها و وقت گذاشتن و نظر دادن برای تک‌تک‌شان هم کاریست که زیاد جالب نیست و بهتر است به آن زیاد اهمیت داده نشود.در عوض یک مطلب پر محتوا بنویسید و با ایمیل زدن به دیگر وبلاگ‌نویسان  آنان را شگفت زده کنید.
این یکی را کاملا رد می‌کنم. برعکس عمل کنید! اصلا مطالبتان را به دیگران ایمیل نکنید چون به نوعی اسپم فرستادن تلقی می‌شود. همین که مطلب خوب بنویسید کافی است. عوضش نظرات مفید و درست و حسابی توی وبلاگ‌های مفید و درست و حسابی بگذارید. خود من شخصا همیشه وبلاگ کسانی که توی وبلاگم کامنت می‌گذارند را دنبال می‌کنم.

بیست و یک / یه نظرهایی که در وبلاگتان می‌گذارند پاسخ دهید، خصوصا کسانی که نظری خلاف عقیده‌ی شما دارند.این یکی از بهترین راه‌هایی است که شما بدین وسیله می‌توانید به خوانندگان وبلاگتان نشان دهید که برای آنان ارزش قائلید و ارزش وقت و زمانی که آنان برای خواندن وبلاگ شما گذاشته‌اند را می‌دانید.


بیست و دو / وقتتان را صرف خواندن دیگر وبلاگ ها با وسواس بسیار و چک کردن آمار ترافیک سایت دیگران نکنید، بهتر است این وقت را صرف کارهایی کنید که ترافیک سایت خود را بالا ببرید، مانند ایجاد محتوا، تحقیقات، ارسال کردن مطالب به فوروم های مربوطه و …
این را بنویسید بزنید به دیوار اتاق‌تان. بی‌خیال وبلاگ‌های دیگر شوید. مسلما اگر محتوای خوب تولید کنید حال همه رقبا را می‌گیرید.


بیست و سه / اگر به موفقیتی در زمینه ی وبلاگ نویسی دست می‌یابید خیلی نیاز نیست آن را همه جا جار بزنید اما اجازه دهید تا خوانندگان وبلاگ شما تا حدی ازین خبرها باخبر شوند.


بیست و چهار / از بلاگ کارناوال‌ها استفاده کنید. این یکی از آسانترین راههایی است برای آنکه شما تبادل لینک کنید و خوانندگان وبلاگتان را بشناسید و خواننده پیدا کنید بدون آنکه آنان شما را بشناسند.
تا یادم نرفته است به جشنواره نوروزی نزدیک می‌شویم. البته مشترکین این وبلاگ خبرش را حتما دریافت می‌کنند.


بیست و پنج / بهترین نوشته هایتان را به طور ثابت در یک صفحه‌ی خاص و در جایی که دیده شود قرار دهید. هدف اصلی شما هم همین است. اینکه خوانندگان وبلاگ شما بهترین مطالب شما را پیدا کرده و بخوانند، پس چرا بهترین کارهایتان را در بایگانی نگه دارید و بگذارید خاک بخورند و تا مدتها خوانده نشوند؟
این یک یادآوری برای خود من هم هست. کار بسیار پسندیده‌ای که مدتهاست در فکر انجامش هستم. توی وبلاگهای بزرگ جهان نمونه‌های بسیاری از این مطلب می‌بینیم اما توی وبلاگستان فارسی نمونه‌ها برای این مورد بسیار اندک است.


بیست و شش / آن چیزی را انجام دهید که اطمینان دارید برای‌تان مفید است و اصطلاحا روی شما جواب میدهد. سعی کنید خود واقعی‌تان باشد و یک شخصیت در ظاهر خوب تلاش دروغین نکنید. قطعا جایی به مشکل بر میخورید و این تلاش شما پایدار نخواهد ماند. مردم در نهایت حقیقت را خواهند فهمید.
برگردید و درس 14 را باز هم مرور کنید.


بیست و هفت / وبلاگ‌هایی که درباره‌ی وبلاگ‌نویسی و راه‌ها و روش‌های آن توضیح می‌دهند و مطلب می‌نویسند را بخوانید، این وبلاگها منابع مهمی برای یادگیری فنونی برای وبلاگ‌نویسی هستند. به خصوص در زمینه‌های فنی !


http://1fathi.com/1388/12/01/blogging-tips-7                   : منبع                     

ترک خود ارضایی

عوارض خود ارضایی ...


در معصیتم جوان بظاهر پیرم      عمریست که پابند به این زنجیرم

امید نجاتست ز یک فضل هزار          هر چند گرفتار بصد تقصیرم



به علت ازدیاد سوالات دوستان درباره خود ارضایی برآن شدیم تا مطلبی در این باره بنویسیم که امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره و هر کسی از دوستان روشی برای ترک خود ارضایی داره بنویسه و عوارضی هم که بر بدنش بوجود اومده رو هم ذکر کنه تا باقی دوستان عینآ در بطن حادثه قرار بگیرن ..

اگر سوالات و شبهاتی هم وجود داشت درمیان بگذارید تا با همکاری هم جوابی منطقی برای سوالات پیدا کنیم و در اخر هم یک جمع بندی اصولی بکنیم ..



در پای گنه شد دل بیمارم پست        یارب چه شود اگر مرا گیری دست

گر در عملم آنچه مرا باید نیست         اندر کرمت آنچه تو را باید هست



از خداوند یاری بجویید ...



ببینید آسیب‏هاى ناشى از خودارضایى به گونه‏هاى مختلفى تقسیم‏پذیر است که به اختصار به برخى از آنها اشاره مى کنیم :


1) آسیب‏هاى جسمانى‏


یکى از روش‏هاى شناخت پیشرفت بیمارى‏ها در پزشکى، مرحله‏بندى علایم بیمارى است. براین اساس، برحسب عوارض ایجاد شده در بیمار مبتلا به خودارضایى، سه مرحله بیان شده است:
  •  مرحله مشکل ساز .


در افرادى که مدتى است گرفتار خودارضایى شده اند، زودرس ترین عوارض ناشى‏از خودارضایى عبارت است از:

الف. خستگى و کوفتگى .

ب. عدم تمرکز حواس .

ج. ضعف حافظه .

د. استرس و اضطراب .

  •  مرحله گرفتارى شدید .


بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلاى وى یا مدت آن بیش از مرحله اول است و در نتیجه عوارض شدیدترى ظاهر شده است:

الف. خستگى و کوفتگى .

ب. نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقى .

ج. حساسیت بیش از حد و زودرنجى .

د. کمردرد .

ه. نازک شدن موها .

و. ناتوانى جنسى زودرس در جوانى .

ز. بى‏خوابى یا بدخوابى و مشکلات مشابه .

  •  مرحله گرفتارى بسیار شدید یا حالت اعتیاد .


الف. خستگى و کوفتگى .

ب. ریزش شدید موها .

ج. تارشدن دید چشم‏ها .

د. وز وز گوش .

ه. انزال زودرس و غیرارادى یا خروج منى به صورت قطره قطره .

و. درد کشاله ران و ناحیه تناسلى .

ز. دردهاى قولنجى در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه .



نحوه پیدایش عوارض‏

در دانش پزشکى، روند پیدایش علایم یک بیمارى و چگونگى بروز عوارض و نشانه‏هاى کلینیکى، در شناخت هر چه بیشتر یک بیمارى بسیار مهم است و مى‏تواند پزشک را در تشخیص و درمان بهتر بیمارى و مریض را در پیشگیرى کمک کند. به این دلیل مناسب است درباره نحوه پیدایش برخى از عوارض خود ارضایى که در به آن اشاره شد بیشتر به آن توضیح داده شود تا خواننده عزیز با روند پیدایش این عوارض، یا به اصطلاح پاتوفیزیولوژى آن آشنا شود.

1. خستگى و کوفتگى: انقباض شدید و یک مرتبه تمام عضلات بدن در جریان انزال (ارگاسم یا اوج لذت جنسى)، باعث مصرف سریع مواد غذایى ذخیره شده در عضلات و به طور عمده کاهش گلیکوژن (ماده اصلى لازم براى تولید انرژى عضلانى) مى‏شود. خستگى عضلانى تقریبا با سرعت تهى شدن عضلات از گلیکوژن رابطه مستقیم دارد و هرچه این سرعت بیشتر باشد، خستگى بیشتر است‏فیزیولوژى گایتون، ترجمه دکتر فرخ شادان، تجدید نظر هفتم، 1986 (تهران: چهر، 1365)، ج 1، ص 313.. در خودارضایى، به علت انقباض‏هاى مکرر عضلات بدن، ذخایر گلیکوژن عضلات به سرعت تمام مى‏شود و خستگى و کوفتگى همیشه از عوارض بدیهى آن است.

2. ریزش مو: خودارضایى به تدریج با تغییرات هورمونى و شیمیایى که در بدن ایجاد مى‏کند، باعث افزایش هورمون جنسى مردانه؛ یعنى، تستوسترون به دى هیدرو تستوسترون مى‏شود که از عواقب بالا بودن ماده DHTدر خون، ریزش موها و تاسى و بزرگ شدن پروستات و عوارض ناشى از آن در پیرى است.

3. خود ارضایى مکرر باعث تحریک بیش از حد سیستم عصبى پاراسمپاتیک و افزایش تخلیه اَسِتیل کولین از انتهاى این رشته ها در مغز مى‏گردد که این خود باعث پاره‏اى از عوارض جسمانى و روانى، چون حواس‏پرتى ، کمى حافظه ، عدم تمرکز حواس، سیاهى رفتن چشم و در نهایت تارى دید مى‏شود. تمام این علامت‏ها ناشى از تغییر تعادل میزان مواد شیمیایى موجود در مغز است که بین سلول‏هاى عصبى رد و بدل مى‏شود و انتقال پیام‏هاى مختلف را بر عهده دارد.

4. برخى نیز بر این عقیده‏اند که علت بروز اختلالات مغزى (مانند حواس پرتى، عدم تمرکز حواس و کاهش حافظه) ناشى از ظرفیت عظیمى از انرژى بدن است که در هر بار انزال، تخلیه شده و هدر مى‏رود؛ زیرا مایع منى حاوى مقدار بسیار زیادى DNA(هسته 400-300، اسپرمى که در هر انزال خارج مى‏شود)، RNA آنزیم‏ها، پروتئین‏ها، مواد قندى، لسیتین ، کلسیم، فسفر، نمک‏هاى بیولوژیک، تستوسترون و... است. این ذخایر عظیم انرژى - که باید در بدن براى رشد و تقویت بخش‏هاى مختلف مورد استفاده قرار گیرد - بیهوده و به طور مکرر از بدن خارج مى‏شود و هر کدام عوارضى را به دنبال مى‏آورند.

براى مثال از آنجا که سلول‏هاى خونى و پلاکت‏ها در مغز استخوان‏ها تولید مى‏شود و به تکامل نهایى مى‏رسد و براى تولید آنها نیز انرژى بسیار زیادى مورد نیاز است؛ در افراد گرفتار خودارضایى، تکامل مغز استخوان و در نتیجه تولید سلول‏هاى خونى با مشکل مواجه شده و منشأ کم خونى، ضعف و خستگى در این افراد است. نیز دفع فسفر و لیستین بیش از حد از طریق انزال‏هاى مکرر، باعث کاهش ذخایر این مواد مى‏شود که مواد حیاتى براى سلامتى سلول‏هاى عصبى هستند و در نتیجه اختلال عملکرد سیستم عصبى، مانند حواس پرتى، عدم تمرکز حواس و... بروز خواهد کرد.


2) آسیب‏هاى روحى و روانى‏


ضعف حافظه و حواس‏پرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه‏گیرى، افسردگى، بى‏نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى، بداخلاقى و تندخویى، کسالت دائمى و ضعف اراده، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهاى روانى و روحى خودارضایى است. شرح پاره‏اى از این موارد در مباحث گذشته روشن شد.

3) آسیب‏هاى اجتماعى‏

ناسازگارى خانوادگى، بى‏میل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانى در ارتباط با جنس مخالف و همسر، احساس طرد شدن، از بین رفتن عزّت، پاکى، شرافت و جایگاه اجتماعى، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگى مشترک‏جهت آگاهى بیشتر

4)  آسیب‏هاى معنوى و اخروى‏

هیچ یک از آسیب‏هاى پیش گفته، به اهمیت آسیب‏هاى معنوى نیست؛ زیرا آسیب‏هاى معنوى، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمى را تباه مى‏سازد. خودارضایى از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل مى‏نهد: «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ مطففین (83)، آیه 24.؛ «چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل‏هاى آنان را زنگار زده است».

زنگ یا زنگار در اشیاى مادى، همان چیزى است که روى فلزات و اشیاى قیمتى مى‏نشیند و معمولاً نشانه پوسیدن و از بین رفتنِ شفافیت و درخشندگى آن و در نهایت ضایع شدن و از بین رفتن آن است.

علامه طباطبایى در تفسیر المیزان‏طباطبایى، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، (تلخیص)، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، بى‏چا، بى‏تا)، ج 20، ص 385. مى‏فرماید: از آیه شریفه سه نکته استفاده مى‏شود:

1. اعمال زشت، نقش و صورتى به نفس و روح انسان مى‏دهند؛

2. این نقش و صورت خاص، مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند؛

3. نفس آدمى به حسب طبع اولیه‏اش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن، حق را آن طور که هست درک مى‏کند.

همچنین آسیب‏هاى معنوى جهان گذران را در مى‏نوردد و اگر اصلاح نگردد، حیات جاودان آدمى را در معرض تباهى و شوربختى قرار مى‏دهد. از این رو نصوص دینى نسبت به آن هشدارهاى لازم را داده‏اند. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم در این باره مى‏فرماید: «ناکح الکف ملعون»؛رى شهرى، محمد، میزان الحکمة، ج 12، ص 5654.؛ «ملعون است کسى که خودارضایى کند».

امام صادق‏علیه السلام نیز مى‏فرماید: «با سه گروه خداوند در روز قیامت سخن نمى‏گوید و پاکشان نمى‏خواند و عذابى دردناک دارند، از آن سه‏اند، خودارضایى کننده و کسى که لواط دهد


و در آخر پیشنهادتی هست که باید به آنها عمل کنید تا مشکلاتتون حل بشه ... و این رو بدونید که اون چیزی که باعث نجات و رسیدن به سعادت در شما میشه عزم راسخ و جدیت و پشتکاریست که شما انجام می دید که این از همه مهمتره و شما رو به سر منزل مقصود میرسونه ...



برای خواندن پیشنهادات به ادامه مطلب بروید



موفق باشید

ادامه مطلب ...

مدیریت بحران


روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.

ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم.


۴۰ کار مفید که در کمتر از ۱۰ دقیقه می‌توانید انجام دهید

۴۰ کار مفید که در کمتر از ۱۰ دقیقه می‌توانید انجام دهید


بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:


۱- عدم استعمال دخانیات. ________ ۲- پایین نگه داشتن وزن.

۳- تغذیه‌ی مناسب. _____________ ۴- ورزش.


جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط ۳٪ همه‌ی چهار مورد بالا را رعایت می‌کردند.

اکثر مردم وقتی وارد زندگی بزرگسالی می‌شوند به دلیل مشغله های مختلف دچار عادت های بد و ناسالم می‌شوند. همه‌ی ما بار ها و بارها مقالاتی مثل همین را خوانده‌ایم و تصمیم گرفته‌ایم آنها را عملی کنیم ولی نکرده‌ایم.
ولی اگر هرگز شروع نکنیم مطمئن باشید ضرر بزرگی خواهیم کرد و بعد ها افسوس خواهیم خورد. چون زمان و سلامتی و جوانی دیگر هرگز باز نخواهند گشت.
آیا عاقلانه تر نیست با کمی غلبه بر احساس تنبلی چندین سال زندگی شادتر و سالم‌تری برای خود بسازیم؟


در زیر ۴۰ کار مفید برای سلامتی آورده شده که انجام دادن آنها حداکثر ده دقیقه طول خواهند کشید ، فکر می‌کنم برای شروع یک زندگی سالم خوب باشد:


۱- مسواک بزنید.

۲- ۱۵ تا بشین پاشو بروید.

۳- صاف بنشینید.

۴- یک سیب بخورید.

۵- سرخط های مربوط به سلامتی روزنامه ها را بخوانید.

۶- بایستید و کمی به بدنتان کش و قوس بدهید.

۷- ۱۰ بار وزن را از طرفین روی یکی از پاهایتان بیاندازید.

۸- یک لیوان آب بنوشید.

۹- لبخند بزنید.

۱۰- یک نقل قول خوب و روحیه بخش توییت کنید.

۱۱- یک نفس عمیق بکشید.

۱۲- ده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید.

۱۳- کمربندتان را ببندید.

۱۴- دست هایتان را بشویید.

۱۵- به مادرتان تلفن کنید.

۱۶- یک دستور غذای خوب و سالم را به دوستانتان بدهید.

۱۷- خودکاری که نمی‌نویسد را دور بیاندازید.

۱۸- هنگام آگهی های بازرگانی تلویزیون ۱۰ تا شنا بروید.

۱۹- کمی فلفل به سالادتان اضافه کنید.

۲۰- کنترل تلویزیون را کمی دور بگذارید تا برای عوض کردن کانال بلند شوید.

۲۱- پنجره‌ای را باز کنید.

۲۲- نظری در یک وبلاگ بنویسید.

۲۳- فرزندانتان را بغل کنید.

۲۴- کمی کرم مرطوب کننده و ویتامینه به دستانتان بزنید.

۲۵- از کسی که لیاقتش را دارد تشکر کنید.

۲۶- لباس هایتان را برای فردا آماده کنید.

۲۷- یک بار به جای چای قهوه بنوشید.

۲۸- کلید هایتان را یک جای مشخص قرار دهید.

۲۹- نامه یا ایمیلی دوستانه برای یکی از دوستانتان بفرستید.

۳۰- به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید و ذهنتان را آزاد کنید.

۳۱- ۱۰ دقیقه استراحت کنید.

۳۲- میز کار و صفحه‌ی نمایشگرتان را تمیز کنید.

۳۳- پنج دقیقه Free Rice بازی کنید.

۳۳- کمی آجیل بخورید.

۳۴- یکی از دوستان خوبتان را برای یک شام سالم دعوت کنید.

۳۵- یک خوردنی برای فقیری تهیه کنید و به او بدهید.

۳۶- چشمانتان را ببندید و فکر کنید چه چیزهای خوبی در زندگی دارید.

۳۷- این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

۳۸- دست و صورتتان را بشویید و ۳ دقیقه از پنجره به دوردست نگاه کنید. (برای چشم مفید است.)

۳۹- برای پرنده ها دانه بریزید.

۴۰- یکی از کار های بالا را همین حالا انجام دهید!


کار های بالا هر کدام به نحوی مفید هستند و باعث سلامتی جسمی ، اجتماعی ، روانی و… می‌شوند. انجام دادن هر کدام از آنها حداکثر ۱۰ دقیقه طول خواهد کشید. پس تنبلی را کنار بگذارید و همین الان چند تا را انتخاب کرده و انجام دهید مثلآ ابتدا لبخند بزنید سپس یک لیوان آب بنوشید سپس یک سیب را در حالی که از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید بخورید.

چگونه یک مرد را عاشق خودتان کنید؟

آیا شما عاشق پسری شده اید که دوست داشته باشید او هم همین حس را به شما داشته باشد آیا شما عاشق پسری شده اید که دوست داشته باشید او هم همین حس را به شما داشته باشد. روش های زیر برای این منظور بسیار مفیدند.
روش 1:

اولین کاری که باید انجام بدهید این است که از اطرافیان بپرسید که سایت ارتباط جمعی مثل Face book و My Space دارد یا نه؟ این روش بهترین راه برای فهمیدن علایق او در موسیقی، فیلم و ایده های عمومی است. شما می توانید از این اطلاعات برای شروع یک بحث داغ در آینده استفاده کنید.


روش 2:

باید متوجه شوید که او از چه تیپ دختری خوشش می آید. یادتان باشد اکثر مرد ها قبل از اینکه عاشق شخصیت شما شوند عاشق ظاهر شما می شوند. اگر شما در مورد ظاهرتان اعتماد بنفس ندارید سعی کنید روی آن کار کنید. از شر جوش ها خلاص شوید، چند کیلو وزن کم کنید اگر تاریخچه دختر قبلی را بدانید خیلی به شما کمک می کند و اینجاست که شبکه اجتماعی کمک می کند.


روش 3:

باید شرایط یک ارتباط ساده را فراهم کنید یک دوست در حد سلام و خداحافظ باشید. از دوستان مشترک برای دستیابی به این قضیه استفاده کنید. اگر دوستتان را در حال صحبت با وی می بینید شما هم وارد بحث شوید، دوستتان زحمت معرفی شما را به دوش می کشند. وقتی که او را می بینید خوشحال باشید و سلام کنید.


روش 4:

هر باری که او را می بینید بحث را به سمت اینترنت و کامپیوتر بکشانید و از او بپرسید که یاهو مسنجر دارد یا نه؟


روش 5:

باید چند مایل جلوتر قدم بگذارید. کارهای کوچکی برای اینکه توجه او را جلب کنید انجام دهید. به او ثابت کنید که همیشه در هر حالی برای وی هستید از حرف زدن گرفته تا قرض گرفتن چیزی بسیار کوچک. آیا او علاقه مند به ورزش است؟ اگر اینطور است پس منتظر چه چیزی هستید؟ حوله ای فراهم کنید و یک شیشه آب معدنی هم همراه داشته باشید. به او نشان می دهید که دوستش دارید بدون اینکه حرفی از زبان شما شنیده باشد.


روش 6:

پسر ها دوست دارند که به دختر ها آرامش دهند پس بگذارید حس مرد بودن را تجربه کند. دست از کنترل کردن آنها بردارید، آنوقت خواهید دید که چگونه در شرایط سخت از شما محافظت می کند. به او اجازه بدهید که حس کند می تواند در خوب کردن حال شما نقش مهمی داشته باشد.


روش7:

پسر ها دخترانی را دوست دارند که خودشان هستند. پس سعی کنید طبیعی و نرمال رفتار کنید. باعث خندیدن آنها شوید. خوشحال و شاد باشید و از جلب توجه زیادی دوری کنید.


روش 8:

به پسری که شیفته شما شده است فرصت دهید تا قدمی بر دارد. نظر دوستانتان در مورد اینکه او به شما علاقه دارد یا نه اکثر وقت ها درست از آب در می آید. سعی کنید سخت به دست بیایید اما همیشه صادق باشید.


سعی کنید , می توانید ...

استفاده از قانون جذب در جهت رسیدن به موفقیت

استفاده از قانون جذب در جهت رسیدن به موفقیت



قرن هاست که فرمول موفقیت به شدت از دسترس دیگران دور نگه داشته شده و دراختیار تمام مردم دنیا قرار داده نشده است. این راز قدرتمند "قانون جذب " نام دارد و انسان ها از آن درجهت دستیابی به اهداف ، غلبه بر ترس ها ، کسب شغل پردرآمد و دستیابی به یک زندگی کامل و موفق بهره جسته اند


دستورالعمل :


معین کنید چه چیزی می خواهید


مرحله 1


کلمه موفقیت را برای خود معنا کنید. ازنظر بعضی افراد ، موفقیت یعنی رفاه مالی مطلق. ازنظر بعضی دیگر، یعنی احساس خشنودی و رضایت کامل از زندگی شان. منظور از تمرین قانون جذب استفاده از آن درجهت سعی و تلاش خاصی است که منجر به موفقیت یک فرد می شود ، یا بکاربردن آن در رابطه با یک هدف نهایی در طول عمر که همان رسیدن به موفقیت در تمام جنبه های زندگی است.


مرحله 2


خواسته خود را مشخص کنید. بارها شده که فکرمیکنیم ما در زندگی درجایی نیستیم که می خواهیم باشیم ، اما نمی توانیم خواسته ها و اهدافمان را درقالب کلمات بیان کنیم. این بسیار مهم است که دقیقاً بدانید "آنچه را که می خواهید" چیست؟ به عنوان مثال آیا می خواهید در شغلتان ترفیع بگیرید ، یک معامله بزرگ را تمام کنید ، همراه یا شریکتان را پیدا کنید یا یک زندگی خانوادگی را شروع کنید؟ اگر تازه می خواهید از قانون جذب استفاده کنید ، کار خود را با یک "خواسته" شروع کرده و تمام انرژی خود را بر روی آن متمرکز کنید.


مرحله 3


خواسته های خود را به وضوح و به زمان حال بیان کنید ، طوری که انگار آنها را از قبل داشته اید یا درحال حاضر دارید آن ها را بدست می آورید. کلید استفاده موثر از قانون جذب این است که هر روز با ایمان و عقیده محکم بدانید آنچه را که می خواهید ، دارید. این طرز فکر شما را به سوی انجام اعمالی که برای رسیدن به هدفتان لازم است ، هدایت خواهد کرد. مثلاً اگر شما دائماً به خود بگویید : "می خواهم آن معامله بزرگ را تمام کنم (به انجام برسانم) "، از انرژی خود برای تمرکز روی چیزی که در آینده می خواهید استفاده کرده اید. طبق قانون جذب ، شما همان چیزی را بدست خواهید آورد که به زبان می آورید و مطمئناً همچنان می خواهید آن معامله را به انجام برسانید نه اینکه از آن منصرف شوید. برای بیان خواسته خود در زمان حال ، کافی است با خود تکرار کنید : "من موفقم زیرا آن معامله را به اتمام رساندم" یا "من موفق شدم با مشتری خود یک رابطه عالی برقرار کنم و او هم از خرید خود بسیار خشنود و راضی است".


خود را به شکل یک انسان موفق تصویر کنید


مرحله 1


از افکار مثبت خود برای تولید ارتعاشات انرژی استفاده کنید. افکار هستند که تبدیل به واقعیت می شوند. وقتی درذهن تصویر خود را درحالیکه به خواسته خود رسیده اید ، مجسم کنید ، با انرژی جهان طبیعت همکاری و مشارکت نموده اید ، جهانی که می خواهد شما هر خواسته ای دارید بدست آورید. اجازه ندهید افکار منفی وارد ذهنتان شوند. به محض آنکه یک فکر منفی در ذهنتان پدید می آید، به آرامی یا بلند بگویید "ایست!" و بعد یک فکر مثبت را جایگزین آن فکر منفی نمایید. این کار انرژی شما را به سمت مثبت اندیشی برگشت می دهد ، چیزی که بر طبق قانون جذب برای رسیدن به آنچه که می خواهید ضروری است.

مرحله 2


روی هر اتفاق خاصی که به شکل یک موفقیت شخصی برایتان پیش می آید، تمرکز کنید. از تمام حواس خود برای تبدیل اهدافتان به واقعیت کمک بگیرید. هنگامی که شخص به هدفی نائل می شود ، تغییرات مشخصی در سبک زندگی او پدید می آید. برای مثال وقتی شما یک معامله بزرگ را انجام می دهید، احساس اعتماد به نفس بیشتری می کنید. می توانید روی چک با ارزشی را که پس از انجام آن معامله گرفته اید ، دست کشیده و آن را لمس کنید ؛ می توانید غذای خوشمزه ای را که به عنوان پاداش کار سخت و طاقت فرسای خود تهیه کرده اید بو کشیده و از مزه آن لذت ببرید. می توانید صدای کسانی را که اطرافتان جمع شده و به شما تبریک می گویند بشنوید. بگذارید این تصویرها راه خود را به درون شما باز کنند و به شما کمک کنند تا روز به روز نه تنها با امید موفقیت بلکه با این باور که شما یک فرد موفق هستید ، زندگی کنید.

مرحله 3


به خاطر هرچیزی که برایتان پیش می آید ، چه خوب و چه بد ، شکر گزار باشید. وقتی برای هرچیزی که داریم شکر کنیم ، چیزهای بیشتری بدست خواهیم آورد تا شکرشان را به جا آوریم. همچنین وقتی برای چیزهایی که به نظر منفی میرسند نیز شکر گزار باشیم ، درواقع اجازه نداده ایم هیچ نوع تمایل منفی گرایانه ای در زندگی ما نفوذ کند . هر چیزی می تواند به جهت مثبت تغییر مسیر پیدا کند.

بگذارید خواسته هایتان به ذهنتان راه یابند


مرحله 1


مطمئن شوید آنچه را که دقیقاً می خواهید به روشنی بیان کرده و در ذهن مجسم نموده اید و نه تنها می توانید آن را بدست آورید بلکه از قبل آن را بدست آورده اید. بدانید هرچیزی ابتدا به شکل یک فکر آغاز می شود ، اما با تفکر مثبت اولین قدم را به سوی نیل به هدف برداشته اید. هرچیزی که متعاقب آن پیش می آید ، گام های منطقی بعدی به سوی کسب خواسته شما می باشند. وقتی به خودتان اعتماد کنید ، متوجه می شوید که می توانید به این فرآیند نیز اطمینان نمایید.


مرحله 2


به خاطر موفقیت هایی که از قبل داشته اید همچنان شکر گزار باشید. هر روز در یک دفتر یادداشت ، هرچیزی را که به شما احساس غرور و افتخار به خودتان می دهد ، یادداشت کنید. همچنین وقتی چیزی بر سر راه شما قرار میگیرد ، چه مستقیماً به هدفتان مربوط باشد چه نباشد ، آن را یادداشت کنید. باور داشته باشید که هرچیزی یک موهبت است ، حتی اگر در آن لحظه به سختی بتوان این نام را روی آن گذاشت. یکی از جنبه های بسیار قدرتمند قانون جذب قدرت به زبان آوردن مراتب سپاسگزاری شما نسبت به چیزهایی است که هنوز بدست نیاورده اید اما گویی آن را بدست آورده اید. برای مثال "من به خاطر موفقیتم خدا را شکر میکنم" یا "من به خاطر پیشرفتم از خدا ممنونم".

مرحله 3


با خود قرار بگذارید هر روز احساس خوبی داشته باشید. احساس شادمانی، سلامتی و رفاه مادی ، همان چیزی است که هرکسی واقعاً از زندگی می خواهد. اینکه این احساسات چگونه در شما راه می یابند اهمیتی ندارد ، مهم این است که برطبق قانون جذب در مورد هر چیزی احساس خوبی داشته باشیم. به کسانی که درطول زندگی با آنها برخورد کرده اید فکر کنید، کسانی که به نظر می رسد به هر چیزی که بر سر راهشان قرار می گیرد واکنش مثبت نشان می دهند. این افراد ، موفق هستند، زیرا اجازه نمی دهند تجارب منفی کارها و فعالیت هایشان را تحت کنترل خود درآورد.


مشهورترین و سرشناس ترین ایرانیان در دنیا

مشهورترین و سرشناس ترین ایرانیان در دنیا




تصویر جمشید دلشاد شهردار شهر بورلی هیلز آمریکا


امید کردستانی معاون ارشد google در حال سخنرانی در سمینار




تصویر فریار شیرزاد معاون مشاور رئیس جمهور و شورای ملی امنیت ایالات متحده




حسین اسلامبولچی رئیس شرکت مخابرات در آمریکا





تصویر علی دیزایی از فرماندهان ارشد پلیس لندن ( مشاور حقوقی انجمن افسران پلیس لندن )




تصویر امیر مجیدی مهر معاون ارشد کمپانی مایکروسافت ( سمت چپ )


تصویر انوشه انصاری اولین زن فضانورد ایرانی



تصویر پروفسور Caro Lucas پدر رباتیک ایران

تصویر ماریا خرند مدیر موفق کمپانی سونی اریکسون




تصویر مینو اخترزند مدیر راه آهن کشور سوئد




تصویر سیما تمدن معاون ارشد شرکت apple



تصویر پروفسور توفیق موسیوند مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان

کودک درون(اریک برن - Eric Berne)

 

ما همه مون بازی گریم

 

کودک درون

 

کاشف کودک درون

 

( Eric Berne  1910-1970 )

 

اریک لنارد برتشتاین (که بعدا که تبعه آمریکا شد خودش اسمش را کرد اریک برن)سال ۱۹۱۰ در مونترال کانادا به دنیا آمد .وقتی پدرش مرد به توصیه مادرش رفت و راه پدر را در امریکا ادامه داد و پزشک شد و خیلی دقیق تر روانپزشک .

اریک وارد ارتش آمریکا شد تا بعنوان روانپزشک در ارتش این کشور خدمت کند.اولش او هم مثل تمام همدوره ای هایش از روانکاوی فروید خوشش آمد و بعد کم کم مثل تمام روانشناسانی که بعد از فروید نظریه دادند , یک نظریه ساده و جمع و جور در مورد آدمها ارائه داد و اسمش را گذاشت " نظریه تحلیل متقابل رفتار" "TA یا Analysis Transactional" .او ۶ سال قبل از مرگش یعنی در ۱۹۶۴ کاری کرد کارستان و کتابی نوشت به عنوان " بازی ها " و هرچه را که می خواست بگوید ریخت توی این کتاب .کتابش مثل اسب فروخت و به خیلی از زبانهای دنیا از جمله فارسی ترجمه شد.

کودک درون , بالغ درون و والد درون مفاهیمی بودند که اولین بار اریک برن در کتابهایش آنها آفرید و در موردشان حرف زد.

 

 

حالا دیگر افتاده توی زبون همه مردم کلمه کودک درون رو می گویم.خیلی ها بی هوا این کلمه رو به کار می برند.حتی با این کلمه ها فیلم آتش بس ساخته می شود و ملت می بینند و حالش رو می برند اما واقعا این کودک درون چی هست و از کجا اومده و به چه درد میخوره؟ بالغ درون و والد درون دیگر چه صیغه ای هستند چرا این کلمه ها افتاد توی دهن مردم؟

کودک درون:

اسمش روش است آن بخش از وجود ماست که دوست دارد بچگی کنه .یعنی اینکه مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد.کودک درون ماست که ما را وا میدارد از خودمان خلاقیت در کنیم.

شعر بگوییم , شوخی کنیم , در هپروت تخیلاتمان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم .کودک درون ماست که قهر می کند , ناز می کشد و یکهویی بهانه کوه و دشت می کند.اماچیزی که مهمتر از خود کودک درون است انواع ان است. ما دو نوع کودک درون داریم:کودک سازگار و کودک طبیعی.انکه هی می گویند کودک درونت را دریاب منظورشان کودک طبیعی درون است.اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است یعنی نوعی از کودکی کردن که که والدین ادم دوست دارندو کاملا تحت سلطه است.یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد .و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می کند به هر حال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدینش در اجتماع (از معلم گرفته تا همسر)را اجرا می کندو فقط هدفش مقبول بودن است.هنرمندها و انها که به قول معروف اهل عشق و حال هستند به کودک طبیعی درونشان حسابی راه می دهند.

بالغ درون:

بالغ بخش به اصطلاح عاقل شخصیت ماست بخشی که تصمیمهای منطقی می گیرد.اطلاعات را پردازش می کند با دیگران رابطه محترمانه برقرار می کند و کلا واقع گراست.ما اوقاتی که داریم مثل بچه ادم یه بحث منطقی را با دیگران راه می اندازیم به بخش بالغ درونمان راه داده ایم.ادمهایی که به منطقی بودن مشهور هستند به بالغ درونشان خیلی راه می دهند.

والد درون:

هر چه پیش داوری تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست برای همین والد درونتان است.تمام بایدها و نبایدها و دستورالعملهای بی چون و چرای وجودتان از جانب والد درون صادر می شود.والد درون هم در رابطه با دیگران دو تا کار می تواند انجام دهداولی این استکه کنترل کند یعنی این که هی به ادم سخت بگیرداذیت کند و گیر بدهد.اما والد دوم برعکس است یعنی اینکه از تو و تصمیمات ات حمایت کرده و تو را نوازش می کند.این دو تا کار دقیقا کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهندو برای همین اریک برن اسمش را گذاشته والد درون.یادتان باشد ادمهایی که عزت نفس پایینی دارند و از خودشان هم بدشان می اید به این والد کنترل کننده شان خیلی راه داده اند.

 

کودک بالغ و والد در رابطه های اجتماعی

 

اریک برن می گوید وقتی که ۲ تا آدم روبروی هم قرار می گیرند انگار ۲ شخصیت ۳ بخشی روبروی هم قرار گرفته اند.هر کسی یک جنبه از این ۳ بخش را وارد رابطه می کند.ما در ساده ترین شکل می توانیم ۶ رابطه اجتماعی داشته باشیم:

 

ادامه مطلب ...

عشق در یک تصویر سه بعدی

 

عشق در یک تصویر سه بعدی

 

ما زنده به عشقیم و نخواهیم بجز عشق

بی عشق کجا ما سر از این ننگ برآریم؟ 

 

 

استرنبرگ روان شناس و نظریه پرداز معروف عشق معتقداست یک عشق کامل سه بعد دارد:

صمیمیت, هوس , وفاداری

طبق نظر استرنبرگ عشق 3 مولفه دارد .از نظر او کسی عاشق است که هر 3 مولفه عشق را به اندازه کافی در وجودش پرورش داده باشد.

 

 

1: صمیمیت

صمیمیت ,بعد عاطفی و هیجانی عشق است . اینکه ما نسبت به دیگران احساس نزدیک و مشترک داشته باشیم .صمیمیت بیش از هر چیز یک احساس دو طرفه است.نمی توانید بگویید فلانی دوست صمیمی من است ولی او با من صمیمی نیست!

2: هوس

هوس یا شاید بهتر است بگویم شور...موتور محرکه عشق است .غیر از احساسات جنسی که کاملا در کلمه هوس مستتر است.یک چیز دیگر هم در این بعد از عشق وجود دارد : چیزی غیر جنسی که بین عامه به احساسات رمانتیک مشهور است.احساس دلانگیز عاشق شدن....

3:وفاداری

وفاداری یا تعهد , نیت فرد را برای تداوم رابطه نشان میدهد ..اینکه ما بخواهیم تا آخر عمر , معشوقمان را حفظ کنیم و برای پایداری تلاش کنیم.

 

عشق و انواع و اقسام

 

با توجه به بالا و پایین بودن 3 بعد عشق میتوانیم هشت نوع عشق را مشخص کنیم.

بی عشقی

تعجب نکنید این هم یک جورش است .بعضی ها فکر میکنند عاشقند چون هر سه بعد عشق را در وجودشان احساس میکنند اما آنقدر کم که به متوسط هم نمیرسد.آنها احساس صمیمیت کم , وفاداری کم , و هوس کم به معشوقشان دارند...عشق بی عشقی!

دوستی

واقعا استرنبرگ غربی بی عاطفه هم دلش نیامده اسم این حس را بگذارد عشق...وقتی که ما احساس صمیمیت زیادی نسبت به یک نفر را داریم , اما نه چندان اصراری بر حفظ رابطه با او تا آخر عمر داریم و نه احساس جنسی به او ...

عشق بوالهوسانه

این هم واقعا همان است که حضرت حافظ میگوید "... هوس است" نه عشق .وقتی که به یک نفر فقط میل جنسی داشته باشیم و احساسات صمیمانه و نه چندان حس وفاداری نشان بدهیم , حاصلش میشود عشق های شبانه ...

عشق پوچ

عشق بی روح ... همین جور الکی دلمان بخواهد تا اخر عمر به یک نفر وفادار بمانیم بدون اینکه صمیمیت حسی و شور بدنی ای در میاباشد.متاسفانه خیلی از ازدواج ها اخرش میشوند همین عشق بی روح.وفاداری و دیگر هیچ...

عشق رمانتیک

عشق فیلمهای سینمایی... صمیمیت و هوس بی اندازه به یک نفر بدون اینکه وفاداری در میان باشد.وقتی که یک نفر می گوید عاشق توام اما نمیتوانم با تو ازدواج کنم و تا اخر عمر زیر یک سقف بمانم , دارد یک عشق رمانتیک را نشان میدهد.

عشق هم نشینانه

عشق افلاطونی... صمیمیت و وفاداری زیاد و میل جنسی بایین

عشق دیوانه وار

واقعا هم دیوانه وار است که کسی با یک نفر احساسات مشترک و صمیمانه نداشته باشد اما هوس و وفاداری بی اندازه نسبت به او داشته باشد.

عشق تمام عیار

این همان عشق مورد نظر استرنبرگ است...یک عشق درست و حسابی که در ان , هم وفاداری وجود دارد هم صمیمیت و هم هوس.

 

برای همه دوستان خوبم آرزوی عشقی تمام عیار رو دارم و زندگی سرشار از نشاط و شادابی ....

این شعر رو هم تقدیم میکنم به تمام دوستان خوبم:

لحظه ای عشق به دست کس و ناکس ندهی // دل عزیز است مبادا به هرکس بدهی

یا حق

برای همدلی چه کار کنیم؟

روانشناسان معتقدند یاد گرفتن مهارت همدلی به ما کمک می کند تا بتوانیم بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم.

 

 

خودتو بذار جاش

 

 

می نشینی کنارش.دلت پر پر است. می خواهی درد دل کنی .می خواهی که گوش بدهد.اول دلش برایت می سوزد و یک شوخی بی مزه میکند.بعد می پرد وسط حرفت , نصیحت ات می کند , در موردت قضاوت میکند , تجربه های خودش را می گوید و آخر کار هم حس میکند که خیلی کمک کرده است. بالاخره تو راهنمایی می خواستی و او هم تجربه های گرانبارش را در اختیارت گذاشته.فکر می کنی چرا رفتارش به دلت ننشست.مگر دوست نزدیکت نبود؟مگر با هم همکلاس و همسن و همشهری و هم هزار کوفت و زهره مار دیگه نبودید؟روانشناسان می گویند مشکل از جای دیگری است; او با شما همدل نبوده است.به قول مولانا:

ای بسا هند و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی خوش تر است

 

این که نشد همدلی!

 

ما هم شده ایم مثل این استادهای زبان انگلیسی که می گویند اول ان چیزهایی را که به عنوان کلمه انگلیسی و تلفظ اش کرده اند توی کله تان خارج کنید تا بعد بریم سراغ درس.خیلی ها فکر می کنند همدلی یعنی این چیزهایی که می گوییم نکنید این کارها را!

  • زور نزنید.

بعضی ها که از قضا چندتاییاز این کلاسهای بازاری اموزش ارتباط موثر را رفته اند فکر می کنند که باید صد در صد بتوانند خودشان را جای یک نفر دیگر بگذارند تا همدلی کرده باشند.نه اقا جان اینطور که شما فکر می کنید نیست.اصلا ماهیت ادمها جوری است که هیچ وقت نمی توانند صد در صد یک نفر را درک کنند. البته این عیب انسان نیست.اگر این جور باشد که کاربری سوم همدلی می رود به باد یعنی اینکه تجربه های خود ما هم در یک همدلی به دردبخور باید به کار ایند.

  • نصیحت نکنید.

همین الان فوری بگویم که معنی توصیه اول این نیست که بنشینید نصیحت کنید.نصیحت کردن یعنی اینکه شما خودتان را گذاشته اید در مقام قدرت و طرفتان را در مقام برده .این هیچ بویی از همدلی نمی دهد .نصیحت نکنید.غزت نفس طرفتان را گل نمالید.

  • از تجربه های خودتان نگویید.

بعضی ها اصلا عادتشان این است که هنوز حرف طرف تمام نشده دارند در ذهنشان دنبال تجربه های مشابه خودشان می گردند تا فوری به محض بسته شدن طرف , دهنشان باز شود به گفتن این تجارب گرانبها.من مانده ام که اینها چقدر عمر کرده اند که در مقابل یک نفر تجربه های با ربط و بی ربط دارند!بعضی وقت ها هم که کم می آورند تجربه ها و خواب های دیگران را به عنوان تجربه های مشابه تعریف می کنند.این که نشد همدلی!اصلا اگر طرفتان باهوش باشد می فهمه که نصف حرفهایش رو هم گوش نداده اید و با ذهن خودتان درگیر بودید;چه برسد به اینکه حس هایش را درک کرده باشید.

  • برچسب نزنید.

فوری نروید سراغ طبقه بندی های ذهنی خودتان و مشکل طرف را بگنجانید توی یکی از طبقه ها و راه حل های از پیش تعیین شده بدهید.مشکل هر کس در دنیا منحصر به فرد است و راه حل های منحصر به فرد خودش را دارد.

  • درشت و ریز نکنید:نگویید چیزی نیست,بی خیال,حل میشه.

بابا جان حل نمی شود.اگر می خواست بی خیال شود که مشکلش را به شما نمی گفت .درشتش هم نکنید; خود این بنده خدا به اندازه کافی رنج کشیده , حالا شما هم بگویید " وای چه جور داری تحخمل می کنی ؟ " و " اگه من بودم تا حالا له شده بودم زیر این بار دردی که تو میگی " , درست نیست.خیر سرش آمده پیش شما تا ازمشکلش فاصله بگیرد ; تا هم خالی شود و هم شاید یک راه کوفتی به ذهنش برسد.

  • راهنمایی بیخود ارائه ندهید.

بعضی وقت ها واقعا مشکل طرفتان جوری است که کمکی از دست شما بر نمی آید ; مشکل حقوقی, مشکل پزشکی, مشکل روانی. شما فقط می توانید سنگ صبور باشید و حمایت کنید و پیشنهاد کنید که طرفتان به متخصص امر مراجعه کنید.

 

این شد همدلی

 

این پیشنهاد هایی را که می دهیم یک جورهایی گام به گام است.

  • حس های خودتان را بشناسید.

واقعا تا نفهمید که این حس مبهمی که ریخته توی وجودتان و دارد اذیت تان می کند اسمش دلشوره است یا غمگینی , چطور می توانید بفهمید وقتی طرفتان می گوید که دلشوره دارد چه حالی دارد؟

  • فکر کنید که اگر خودتان بودید الان چه توقعی داشتید:

این کار یکی از بهترین راه های درک توقعی است که طرفتان از شما به عنوان یک همدل دارد ; فقط حواستان به این باشد که دقیقا منظورتان از حرف زدن چیست.بعضی وقتها طرفتان فقط می خواهد حرف بزند که خالی شود, بعضی وقت ها راهنمایی می خواهد و بعضی وقتها مستقیما از خود شما کمک می خواهد.فرق دو تای اول را لااقل حتما باید بدانید , چه عیبی دارد که بپرسید ; بپرسید که " فقط می خواهی خالی شوی یا نظر من را هم می خواهی؟" این جوری تکلیف هردویتان معلوم است.

  • طرف مقابلتان را بی قید و شرط بپذیرید.

اگر همین اول بسم الله شروع کنید که " آره , تو همیشه با رفتارهات مشکل ساز می شی" و " دوباره چه دسته گلی به اب دادی؟" که طرف حرف دلش را به شما نمی زند.شما از همان اول دارید درباره او قضاوت می کنید, دارید می گویید که او مقصر بوده است , دارید سهم تقصیر را 100 به صفر می اندازید گردن او ; بعد توقع دارید که او حس کند که شما همدل او هستید؟

  • به زبان بدن طرفتان توجه کنید.

بعضی وقت ها رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون; سر درونی که هنوز به کلام نیامده .وقتی آدم در مورد بدبختی هایش می گوید و می خندد , این خنده خیلی معنادار است.اینجا همدلی یعنی اینکه شما کاری کنید که او گریه کند.دقیقا یعنی این ; یعنی اینکه او باید احساساتش را بپذیرد و پنهان نکند.شما که آدم همدلی هستید می دانید که آن مصیبت ها خنده دار نیست .طرف مقابلتان هم میداند اما بروز نمی دهد .وقتی شما بگویید که این بدبختی ها که خنده ندارد و ناراحتی خودتان را از مصیبت های طرف نشان دهید , او همدلی شما را کاملا درک می کند.

چه کار کنیم که یک زندگی با ثبات داشته باشیم

حالا میگه نمی خوامت ...

 

 

سازمان ثبت احوال کشور چند وقت پیش اعلام کرد که در شش ماهه اول امسال , 47 درصد از طلاق ها مربوط به زوج هاییبوده که کمتر از 4 سال از ازدواجشان گذشته.

طبق این آمار تقریبا نیمی از طلاق ها مال جوان هایی است که حتی آنقدر با هم زندگی نکرده اند که طعم زندگی مشترک را بچشند.

بنویسید ... بگویی که همه بدانند ... حرف های عشقی مال همان دوروز اول است , بعدش زندگی واقعی می شود و با حرف نمی شود زندگی کرد....

پیاده روی میدان ونک همچنان شلوغ است.زن ها و مردها از در دادگاه بیرون می آیند و پی کارشان می روند.خیلی از آنها , دختر و پسر های جوانی هستند که تا چند ماه یا چند سال پیش هرگز فکرش را هم نمی کردند که روزی گذرشان به اینجا بیفتد اما حالا افتاده است.

حالا بعد از چند ماه و چند سال , برگشته اند به آن پیاده رویی که روزی فقط از عبور میکردند با عمر های گذشته و امید های بربادرفته.کمی آنطرف تر از در یک ساختمان چهار طبقه دختر و پسر دیگری در میان خانواده هایشان بیرون می آیند.بالای ساختمان تابلوی کوچکی خود نمایی می کند; دفتر ازدواج شماره 343.

دختر و پسر و خانواده هایشان از پیاده رو میگذرند, بی آنکه حتی نگاهشان به سر در ساختمان سنگی بیفتد; دادگاه خانواده , شعبه ونک ....

 

چه کار کنیم که یک زندگی با ثبات داشته باشیم

 

چشمان تمام باز

 

چشمان کاملا باز

 

فکر می کنید چرا بعضی زن و شوهر های جوان , این قدر زود به تیپ هم می زنند و زندگی مشترک را بی خیال می شوند؟اینها چند تا نکته به ظاهر ساده است که به تان کمک می کند طرفتان را قبل از ازدواج , با چشم بازتری انتخاب کنید و بعد هم از زندگیتان لذت ببرید.

زحمت جمع آوری این نکته ها را فرهنگسرای خانواده کشیده.

پر این نکته ها چکیده تحقیقات و کتابهای زیادی است که حالا به صورت هلو , به پر تو گلو در اختیار جوان هایی قرار گرفته که حوصله خواندن این همه کتاب و مشاوره با روانشناسان و بزرگترها را ندارند .

پس بخونید دعاش رو به جون برو بچه های فرهنگسرای خانواده کنید.

اشتباهات رایج در فرایند آشنایی:

  • · عدم طرح سئوالات کافی به خاطر مقررات غلط
  • · نشانه های هشدار دهنده را نادیده می گیریم
  • · سازش زود هنگام و عجولانه
  • · تسلیم نیاز جنسی شدن
  • · تسلیم زرق و برق های مادی و ظاهری شدن
  • · تعهد را مقدم بر تفاهم دانستن
  • · نادیده گرفتن تردیدها
  • · مقدم دانستن تفاهم بر علاقه و محبت
  • · فکر می کنیم که می توانیم تغییرش بدهیم
  • · فکر می کنیم که بعد از ازدواج مشکلات کمتر می شود.

دلایل درست برای ازدواج:

  • · مصاحبت و همراهی
  • · عشق و صمیمیت
  • · شریک حمایت کننده
  • · شریک جنسی
  • · والد شدن

دلایل نادرست برای ازدواج:

  • · شورش علیه والدین
  • · جست و جوی استقلال
  • · التیام یک ارتباط شکست خورده
  • · فشار خانواده یا اجتماع
  • · ازدواج اجباری
  • · نیاز جنسی
  • · دلیل اقتصادی
  • · تنهایی و استقلال
  • · احساس گناه یا ترحم
  • · احساس کمبود یا تهی بودن

افرادی که برای ازدواج مناسب نیستند:

  • · افراد معتاد
  • · افرادی که به سرعت و شدت خشمگین می شوند
  • · افرادی که مسئولیت زندگی خ.د را به دوش نمی گیرند
  • · افرادی که دیگران را کنترل می کنند
  • · افرادی که اختلال جنسی دارند
  • · افرادی که کودک مانده اند و بلوغ آنها شکل نگرفته
  • · افرادی که عواطف و احساسات خود را بیان نمی کنند
  • · افرادی که از روابط قبلی هنوز التیام نیافته اند
  • · افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمی توانند در برابر آزار آنها از همسر خود دفاع کنند
  • · افرادی که اختلال شخصیت دارند

روابطی که مناسب ازدواج نیست:

  • · رابطه ای که شما بیشتر عشق می ورزید
  • · رابطه ای که شما کمتر عشق می ورزید
  • · رابطه ای که در آن احساس می کنید فرد مقابل نیاز به تغییر دارد
  • · رابطه ای که در آن می خواهید دیگری را نجات دهید
  • · رابطه ای که در آن به همسر آینده خود به چشم یک الگو یا آموزگار نگاه می کنید
  • · رابطه ای که به دلیل چند ویزگی خاص ایجاد شود و تداوم یابد
  • · رابطه ای که به دلیل یک نفاهم خاص ایجاد شود و تداوم یابد.
  • · رابطه ای که به دلیل لجاجت و سرکشی از خانواده ایجاد شود و تداوم یابد
  • · رابطه با کسی که در تضاد کامل با معشوق یا نامزد قبلی باشد
  • · رابطه با فردی که با یک نفر دیگر است

ملاک ها و معیارهای ازدواج موفق:

  • · قبل از ازدواج هر دو نفر باید مستقل و پخته باشند
  • · هر دونفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند , خودشان را هم دوست داشته باشند
  • · هر دو نفر بتوانند همانگونه که از با هم بودن لذت می برند از تنها بودن نیز لذت ببرند
  • · هر دو نفر در شغل و حرفه خود ثبات داشته باشند
  • · هر دو نفر خود آگاه باشند و خود را بشناسند
  • · هر دو نفر بتوانند نظرات و خواسته ای خود را قاطعانه بیان کنند
  • · هر دو نفر سعی کنند خود خواه نباشند و خواسته های دیگری را برآورده کنند

 

 

موفق باشید

 

 

شکست عشقی و عاطفی

 

شکست عشقی و عاطفی

 

شکست عاطفی یکی از درد آورترین اتفاقاتیست که ممکن است برای هر کسی رخ دهد اما مسلما آخر دنیا نیست.

 

شکست عشقی یکی از 23 عامل خودکشی در ایران است.!!!!!!

یک دفعه از این رو به آن رو می شود.اگر تا دیروز لب به سیگار نمی زد , حالا پاکت پشت پاکت دود می کند.اگر تا دیروز شاد بودن و سرزندگی اش توی تمام دانشگاه سر بان ها بود , امروز دیگر یا خودش را توی اتاق حبس کرده است که دیگر کسی توی محوطه دانشگاه نمی بیندش یا اینکه اسطوره غمگینی و آشفتگی می شود. بعضی وقت ها هم یکدفعه آدم منطقی ای می شود , کسی که همه چیزش نهایت دیوانگی است ; خندیدنش , حرف زدنش , پوشیدن اش و حتی رابطه برقرار کردنش.برای این آدم فرضی فقط یک اتفاق افتاده است; او "  نه "  شنیده است.

آنهایی که به ادبیات عاشقانه ایران علاقه دارند احتمالا می گویند خیلی نامردی است که شکست عشقی بیاوریم و با خط کش علم روانشناسی اندازه اش را بگیریم و برایش نسخه بپیچیم.

آنها عاشق زندگی شهریارند.آنها عاشق " آمدی جانم به قربانت حالا چرا" هایی هستند که شهریار بعد از شکست عشقی اش گفت.آنها می دانند شکست های عشقی می تواند واسوخت های محشری بوجود بیاورد که وحشی بافقی ورد زبانش بود.آنها مشتری پروپاقرص " عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او /داد رسوایی من شهرت زیبایی او" هستند.آنها دلشان نمی آید لذت گوش دادن به "خیال نکن نباشی " عصار را با توصیه های روانشناسان عوض کنند.به آنها حق می دهم.این هم یکی از راه های کنار آمدن با شکست عشقی است

پناه بردن به شعر.

برای خیلی ها فرق نمی کنه یک نه جانانه بشنوند یا یک نه محترمانه بشنوند.نفس نه شنیدن برای ازدواج , یعنی یکی از مهمترین درخواست هایی که آدم می تواند در زندگی اش داشته باشد , واکنش هایی را بر می انگیزد. آدم وقتی که از گیج و ویجی انکار کردن شکست و خشمگین شدن از طرف راحت شد , عمیق ترین فکری که آرام آرام به ذهنش می اید , این است که " چرا من؟ " این جمله عمیق 2 کلمه ای تا پیدا نشدن جواب , دست از سر هیچ کس بر نمی دارد . همین جمله است که می تواند یک نفر را به خودکشی وادارد و یک نفر را شاعر کند.

در واقع متهم اصلی و پنهان شکست عشقی, کسیست که شکست خورده. نه کسی که نه گفته. بعد از اینکه هی سرکوفت زدیم که که " مگر او چه چیزی از من سر دارد؟ " به این می رسیم که "من چه چیزی کم دارم که او به من نه گفته است" بهم می ریزیم, بد جوری بهم می ریزیم. با کمال بی رحمی باید بگویم" آدم خوب" ها بیشتر بهم می ریزند .آنها که زندگی ساده تری داشته اند و کمتر حق خوری کرده اند , حس می کنند سهمشان از زندگی بهشان داده نشده است.خیلی ها ممکن است از این رو به آن رو شوند .ادم خوبها ممکن است بیفتند توی کارهایی که تا به حال فکر کردن به آنها هم اذیتشان می کرده است.یعنی ممکن است شروع کنند به دوستی به قصد خیانت , یعنی فرضشان این است که طرفشان که وابسته شد , می زنند زیر همه چیز و دلشان خنک می شود که توانسته اند انتقام جانانه ای از جنس مخالف بگیرند.

خیلی ها ممکن است ظاهر بین تر شوند.آنها فکر می کنند ظاهرشان مشکلی داشته که جواب رد شنیده اند.آنها شروع می کنند به اصلاحات , سطحی فکر می کنند که دیگر عمرا کسی به آنها نه بگوید.اما همه این کارها جواب سئوال او نیست : " چرا من ؟" چرا من باید شکست عشقی بخورم....

 

 

درایران شکل شکست عشقی این طور است که معمولا جوان ایرانی یا یک نه فوری روبرو می شود یعنی اینکه کار به علاقه دو طرفه و بعد جدایی نمی کشد.یعنی او چیز دوطرفه ای بدست نمی آوردتا از دستش بدهد به همین خاطر شکست عشقی از نوع ایرانی خیلی پررنگ تر است ...وقتی یک نفر بدون آشنایی 2 نفره به تمامیت تو بگوید نه معلوم است که قضیه سهمگین تر می شود.

 

چند راه حل که شاید ردر روزهای ترانه و اندوه به کارتان بیاید.

 

 

با شکست عشقی چه جور کنار بیاییم؟

 

یکی از دوستان سی و چند ساله ام که با یک تجربه غمگین عاشقانه , بالکل سبک زندگیش عوض شده و در بین همه دوستان الگوی عاشق ماندن است, قضیه جالبی را تعریف می کرد ; او می گفت یک پسر 16 ساله آمده قضیه عاشق شدنش را برایش تعریف کرده و وقتی دوستم راه حل هایی ارائه داده حرف عمیقی شنیده است: "تو نمی فهمی که من دارم چه زجری می کشم"خیلی از ما ها مثل همین پسر 16 ساله فکر می کنیم.قضیه عشق ما سوزناک ترین و پر ماجراترین قضیه عاشقانه دنیاست و هیچ کس دیگری نمی تواند بفهمد که "زجر عشقی کشیده ام که مپرس" ما چطوری است.احتمالا شما هم با این تیتر همین طور برخورد می کنید .حتی بچه های روان شناس هم وقتی خودشان عاشق می شوند در ذهنشان این سئوال پیش می آید که چطوری می شود کاری کرد که مراجعان فردا با شکست عشقی کنار بیایند؟ به هر حال اینها پیشنهادهای روانشناسان است .

خیلی ها بعد از شکست عشقی کارهای عجیب و غریبی انجام میدهند .تا جایی که می توانید لااقل این کارها را انجام ندهید:

  • پناهگاه روانی قدغن! تعارف که نداریم .شکست عشقی می تواند یک نفر را یه یک معتاد یا الکلی تمام عیار تبدیل کند.خیلی ها اولین سیگارشان را بعد از شنیدن یک نه کشیده اند اما به خاطر خودتان هم که شده , گریه ها و افسردگی های بعد از شکست را به گیجی بعد از سیگار و الکل ترجیح دهید.لااقل به خاطر انتقام از طرفتان هم که شده , خودتان را تلف نکنید.اگر بگوییم که یکی از بازیگرهای هالیوودی بعد از شکست عشقی اش اتفاقا اعتیادش را ترک کرده, باور می کنید؟
  • رسوایی قدغن! اصلا از همان اول که عاشق شدید لازم نیست همه هم اتاقی ها و همکار ها و همکلاسی هایتان بفهمند.اعتماد به نفستان زیاد است که هست .برون گرا هستید که هستید.عوارض این رسوایی وقتی که نه کشیدید معلوم می شود ; وقتی کهه حتی اگر دیگران هم در موردتان حرف نزنند ,خودتان فکر میکنید که همه جا قصه عشق شما نقل مجالس است .یک سنگ صبور درست و حسابی و رازدار پیدا کنید و خودتان را پیش او خالی کنید.
  • از بالا به قضیه نگاه کنید.کمی از خودتان و زاویه دیدتان به قضیه فاصله بگیرید.بروید بالاتر و بالاتر.حالا خودتان را از بچگی تا پیری ببینید و ببینید این شکست چقدر توی مسیر زندگیتان موثر بوده است.حالا آدم های دیگر را ببینید .می بینید ؟کافی است به دور و بری های خودتان فکر کنید تا ببینید دنیا پر است از فلش های یکطرفه . پر است از نه هایی که دیگران شنیده اند و حتی نه هایی که خودتان گفته اید .شما تنها نیستید.
  • به شکست ها به عنوان یک فرصت خودشناسی نگاه کنید.خیلی ها بعد از شکست عشقی آدم مثبت تری می شوند.همان طور که گفتیم حتی ممکن است اعتیادشان را بعد از شکست بگذارند کنار.برای این آدمها دیگر نظر معشوق مهم نیست. آنها به خودشان برگشته اند و جدا از رویدادهای عاشقانه شروع کرده اند به اصلاح خودشان. شکست عشقی آدم را تمام عیار با خودش , عواطفش و فکر هایش روبه رو می کند .شکست عشقی می تواند یک بار دیگر تمام شکست های عاطفی بیاورد جلوی چم آدم.این هم می تواند افسرده کننده باشد و هم سازنده ; یعنی اینکه آدم می تواند این مشکل های وجودی را لااقل با خودش حل کند و خود خواهی همیشگی اش را کنار بگذارد . در سطحی ترین حالتش آدم می تواند برود مهارتهای برقرار کردن رابطه را از این ور و آن ور بیاموزد و در عمیق ترین حالتش , هدف زندگیش را عوض کند.
  • حرف بزنید. 2 راه قبلی راه حل هایی بود که می شد تنهایی هم انجامش داد اما آدمیزاد بعد از شکست عشقی , از گیر کردن کلمه و بغض توی گلویش دارد خفه می شود.مشاور و روانشناس را برای همین موقع ها گذاشته اند.به جای اینکه بگذارید موقع خودکشی ناموفق ببندنتان به داروی ضد افسردگی و شوک الکتریکی , وقتی که داغتان تازه است با یک متخصص حرف بزنید.

امیدوارم که هیچ کس با نه فوری روبرو نشه ... و اگر هم شد بخودش بگه:

من بلبل آن گلم که در گلشن راز ... پژمرده شد و منت شبنم نکشید

شاعر میگه:

عمری که اجل در پی آن می تازد  ... هرکس غم دنیا بخورد می بازد

موفق باشید