همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

شهامت یا ترس

زندگی به تناسب شهامت آدمی، گسترش یا فروکش می‌کند.
 «آنین نین» 



ترس

 «داستان دو بذر»
 در بهار دو تا بذر در خاک حاصل‌خیز کنار هم نشسته بودند اولین بذر گفت: «می‌خواهم رشد کنم. می‌خواهم ریشه‌هایم را در خاک زیر پایم بدوانم و ساقه‌هایم را از پوسته‌ی خاک بیرون بکشم. می‌خواهم غنچه‌های لطیفم را باز کنم و نوید فرارسیدن بهار را بدهم ... می‌خواهم گرمای آفتار را روی صورتم و لطافت شبنم صبحگاهی را روی گلبرگ‌هایم احساس کنم.!» و رشد کرد و قدر برافشت.
 بذر دوم گفت: «من می‌ترسم اگر ریشه‌هایم را در خاک،‌ زیر پایم بدوانم از کجا معلوم که در تاریکی به چیزی بر نخورم؟ اگر راهم را از میان پوسته‌ی سخت بالای سرم بیابم از کجا معلوم که جوانه‌های لطیفم از بین نروند ... و اگر بگذارم که جوانه‌هایم باز شوند از کجا معلوم که یک مار نیاید و آن‌ها را نخورد و اگر بگذارم که غنچه‌هایم باز شوند از کجا معلوم که طفلی مرا از زمین بیرون  نکشد؟ نه!‌ بهتر است منتظر بمانم تا همه جا امن و امان شود او اینطور بود که او منتظر ماند.
 مرغ خانگی که در خاک دنبال دانه می‌گشت، بذر منتظر را دید و او را خورد.

 نتیجه:
 برای زیستن، شهامت لازم است. یک دانه‌ی نترکیده،‌ دارای همان ویژگی‌هایی است که جوانه‌ هنگام شکستن پوسته‌اش دارد. با این وجود، فقط زمانی که پوسته‌اش را می‌شکند، می‌تواند خود را به درون ماجرای زندگی پرتاب کند.


  ترس همچون چوبی لای چرخ زندگی است.

 «دنیس ویتلی»

 متدین واقعی باید در دنیا سهم داشته باشد. باید دنیا را نسبت به آنچه هنگام ورودش به دنیا یافت، کمی زیباتر سازد. باید دنیا را کمی مسرت بخش‌تر سازد. باید کمی بیشتر، عطر آگینش کند. باید کمی بیشتر همسازش کند. این قرار است سهم او باشد.
 «اوشو»
 
 
 جهانی که در آن زندگی می‌کنیم نامحدود است. هننوز چیزهای زیادی هست که باید کشف شوند. زیبایی‌هایی که باید عیان شوند و رازهایی که باید شناخته شوند. شما چه نقشی در این برنامه‌ی الهی، بازی خواهید کرد.
 «جی. پی. واسوانی»‌

 در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم،‌ سرپرست اداره‌ی ثبت اختراعات گفت: «آنچه اهمیت داشته قبلاً اختراع شده است.» در طول تاریخ این باور رایج بوده و مردم بر این عقیده بودند «آنچه امکان پذیر بود، ایجاد شده است.» اما زندگی انسان،‌ فرایندی برای رسیدن از یک کشف به اکتشاف بعدی است. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که دانش بشری هر ده سال، دو برابر می‌شود.
 «استفان کاوی»

 تأیید زندگی و نه نفی زندگی، دین است. زیرا خداوند زندگی است و هیچ خدای دیگری جز خدای یگانه نیست. خدا سبزی درختان، سرخی درختان و زردی درختان است. خدا همه جا هست، تنها خدا هست. انکار زندگی یعنی انکار خدا، نکوهش زندگی یعنی نکوهش خدا. چشم پوشیدن از زندگی یعنی اینکه خود را داناتر از خدا می‌دانی.
 «اوشو»

 هنگامی که بمیریم، که بی‌شک نیز خواهیم مرد،‌ در مورد هیچ چیز، بیش از اینکه چگونه زندگی را ارج گذاشته‌ایم مورد حسابرسی قرار نخواهیم گرفت.
 خدا این جهان را ساخته است پس آن قدر جالب باشد که توجه او را به خود جلب کند. پس اگر می‌بینید که امور، کسالت بار، کهنه، خسته کننده و قابل پیش بینی می‌شوند شاید خودتان توانایی علاقه‌مند بودن و توجه کردن را از دست داده‌اید.
 «دیپاک چوپرا»
 
 
 هر ذره‌ای که بینی بیهوده نیست در دهـر
 چون نیست کار یزدان، بیهوده آفـریـدن
 «مولوی»
 مرگ آورترین تعبیرها آن‌هایی هستند که نگرش مثبت به زندگی را به نگرش منفی تبدیل می‌سازند. به تو گفته‌اند که زندگی روی این زمین مانند تبعید شدن به «سیبری» است و شما زندانیانی بیش نیستنید. شما به این زندگی پرتاب شده‌اید تا تنبیه شوید. زندگی تنبیه نیست بلکه پاداش است. با دادن این فرصت عظیم برای رشد، دیدن، دانستن، ادراک و بودن‌، شما پاداش گرفته‌اید. من زندگی را پدیده‌ای روحانی می‌بینم. در واقع به نظر من، زندگی و خداوند مترداف یکدیگرند.
 «اوشو»

 این جهان نیست که باید نظم بگیرد. بلکه جهان عین نظم است. این ما هستیم که باید خود را هماهنگ با این نظم کنیم.
 «هنری میلر»

 در دنیا هیچ چیزِ کاملاً خطایی وجود ندارد. حتی یک ساعتِ از کار افتاده نیز می‌تواند دوبار در روز، وقت را دقیق نشان بدهد.
 «پائولوکوئیلو»

نظرات 5 + ارسال نظر
شکیبا یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ

زندگی خییییییییییییلی قشنگه
البته به اطلاعتون برسونم بنده جدیدن این امر رو کشف کردم!
یکی از قشنگی های زندگی واسه من هوای لطیف این روزاست..
این روزا هوا خیلی خوبه مگه نه؟
راستی این بالای وبلاگت چه قشنگ شده...هر دو تا نماد تهران چه قشنگ توش طراحی شده

نمی دونستم
راست میگی .. خب چی کشف کردین بگین ما هم این زندگی قشنگ رو لمس کنیم
چه پروانه ای ... هوای لطیف .. اینم میتونه خوب باشه ... ای خوبه بد نیست ...
راست میگی ... چشمات قشنگ میبینه ..

سعیده دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

سلام!
چقدر این نی نیه نازه!
اون عکس بالا رو هم که عوض کردی هم خیلی قشنگ شده!
خودم قبول دارم که نباید هیچوقت ترسید ولی بعضی وقتا نترسیدن به ضررت تموم میشه!
دوست دارم که همیشه شهامت خیلی از کارا رو داشته باشم! اما خیلی وقتا نشده....

سلام
اره خیلی خیلی نازه ... من سلیقم تو انتخاب نی نی های ناز حرف نداره
جدا ... ممنون از نظرت
نباید ترسیداما گاهی هم به قول تو لازمه که ادم بترسه ...
امیدوارم که پیدا کنی و باید خودت رو تقویت کنی و بدون که 100% میتونی شهامت کارهایی رو الان به نظرت نمیتونی طرفشون بری رو پیدا کنی ..

ونوس دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام علی جان
خوبی؟ خوش می گذره؟
داستانت تکراری بود ولی سخن بزرگانت رو خیلی خیلی دوست داشتم
موفق باشی

سلام
ممنون بد نمی گذره تو خوبی؟
خوشحالم که خوشت اومده ... مزسی که همیشه میای و نظر میدی

سلامت باشی

ali سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ق.ظ http://hees.blogsky.com

salam!

سلام
چی شد؟

بهار سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام :)
خوبی؟
مطالب رو همیشه میخونم

سلام
ممنون تو خوبی؟
میدونم ... خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد