همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

یا حسین (ع)


دانی که چرا چوب شود قسمت آتش

بی حرمتیش برلب و دندان حسین است
دانی که چراآب فرات است گل آلود
شرمندگیش از لب عطشان حسین است
دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش
زیرا که خدای تو عزادار حسین است


نظرات 17 + ارسال نظر
ونوس دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ http://sadaf55.blogsky.com

سلام علی جان
شعر پری هستش ولی...
ببخش امشب خیلی خستم نتونستم کامنتهاتو زیر نویس کنم ولی در اولین فرصت حتما این کارو می کنم

سلام صدف جان
ولی چی؟
راحت باش عزیزم .. خسته نباشی .. هر وقت دلت خواست و تونستی انجام بده ...

ونوس سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ب.ظ

دوباره سلام علی جان
ولی باشه برای یه وقت دیگه بهت می گم
مرسی عزیزم تو چقدر مهربونی

هماره سلام
هر جور راحتی ...
به گرد شما هم نمی رسیم ...

شکیبا سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام
خوبی؟
تاسوعای حسینی رو بهتون تسلیت میگم..

سلام .. چه عجب
ممنون.. شما خوبی؟
تسلیت من رو هم پذیرا باشید

شکیبا چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ق.ظ

واسه چی میگی چه عحب؟!!
من دسترسی به نت ندارم و زیاد نمیتونم آفتابی بشم ولی هر وقت نت گیرم بیاد حتما سر به دوستام میزنم...
منم خوبم!

سلام
همینجوری ... خوب کم پیدا شدی
ممنون ..

سعیده چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

سلام
من بالاخره اومدم!
واقعا شعر پر و قشنگیه!

سلام
خوش اومدی
مرسی

samira چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.gozashtakharinbar.blogfa.com

salam.akhe madresamon tazegi sakhtgir shode k biaym web b khatere hamin kam peyda shodam.sheret ghashang bod

سلام
مدیران مدرسه رو هم عاصی کردین ...
ممنون

ارام پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ http://ghasam.blogsky.com

سلام خوبی؟؟
من آپم بیا

خوشحال میشم

فعلا

سلام
ممنون .. تو خوبی؟

اومدم

samira پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.gozashtakharinbar.blogfa.com

slm.rabtesh ine k man bishtar az madre3 miomadam hala k dg madre3 gir shode bayad faghat az khone biam...to khonam k saram shologhb khatere hamin kamtar mishe

سلام
تو خونه هم سرت شلوغه ... بس که درسخونین شما دخترا .. وقت سر خاروندن هم ندارین

سعیده جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

نه بابا !
سمیرا و درس خوندن؟؟؟؟؟؟
سمیرا خانم سرش به جاهای دیگه گرمه!
نا سلامتی خانم قهرمان بین المللیه تو تیم ملی بدمینتون!
(تا حالا هم نشده این همه که مدرسه رو پیچونده و جایزه برده یه شکلات خشک و خالی بهمون بده!)

من که نمی دونم ... تو بهتر می دونی سعیده .. ما رو باش که چی فکرمی کردیم
واقعا .. پس چرا هیچی نمی گین .. تبریک میگم
خانم ورزشکار تشریف دارن .. تو خونه هم مگه بازی میکنه ؟
عجب نامرد خسیسیه .. اما اینبار دیگه باید از خجالتمون در بیاد ..
من شیرینی میخوام .. :داد

ثریا (قشنگ ترین دقایق در کنار هم..) جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://soraya90.blogsky.com

علی بخدا دارم میترکم از بس نذری لوبندیم میگم این دو کیلیوی که کم کردیم 4کیلیوی رفت روم
خب بسه دیگه نکنه تا اربعین میخوای یا حسین یاحسین کنی بخدا ما که نوکر امام حسینم هستیم ولی جون خودت علی برو برای مناسبت شب یلدا برنامه ریزی کن نزدیکه ها خوبه دیگه اینجا بخور بخور اونجا هم بخور بخور یعنی افتادیم رو دور خوردن ها چاقالو .......
من دست تو رو میگیرم نخور تو هم هی جلوی منو بگیر بسه
ولی درکل تو واجب تری

اگه قسم هم نمی خوردی باور می کردم ...
بس که شکمویی .. منم باید اعتراف کنم پدر .. منم خیلی پر خوری کردم . خدا منو می بخشه .
چشم خانوم .. منتظر بودیم تا شما امر بفرمایین تا ما اطاعت کنیم .. دیگه چی دوست دارین .. بازم برم سراغ پست های بخور بخور .. شکمو
تو خیلی چاقی ...
من باید مواظب خودمم باشم که منو رو هم نخوری ... کافیه 2 دقیقه دهنت نجنبه ... خدا به دادم برسه
دیدی گفتم هنوز هیچی نشده شدم جزء واجبات ... من رو با تو کاری نیست . چاق ترین چاق دنیا

ونوس شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ق.ظ

مگه من گرد بادم من رو هوا راه میرم
علی جان خیلی خیلی مواظب خودت باش چون من کمتر می تونم بیام نت و نمی تونم مواظبت باشم هر تیکه ات رو نمی تونم جمع کنم کوچه بن بست رو می گم

تو طوفانه بلایی ... حالا عصبانی نشو .. بیا یه هنر دیگه ام پیدا شد .. تو داری عجیب غریب می شی
چشم تو هم همینطور ...
بله ... خیلی نامردی

ثریا (قشنگ ترین دقایق در کنار هم..) شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ http://soraya90.blogsky.com

نه انگار علی رفته تا اخر محرم همش نظری بخوره اینطور فایده نداره باید یه اعلامیه بدم گمشده یه پسر چاق با یه قابلمه به دست

از دست تو ...
گم نشدم راه خونه شما رو گم کردم .. یه قابلمه پر برات غذا آوردم ..

ونوس یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ق.ظ

من که گفتم تو بیمارستان عوضم کردن من اولش پسر بودم
من عجیب غریب نیستم تو خیلی عجیب فرض می کنی

تو یه جسم داری با دو روح ...
خوب نظرمو گفتم ... باید تو رو هشتمین عجایب دنیا قرار بدن

[ بدون نام ] یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ

alan zogh marg shodi k ye azole vasat nazar gozasht?????l

یه عضله ؟! تو پوست خودم نمی گنجم از خنده
خانوم از کی تا حالا عضله دار شدن خبر نداشتیم
من سر از پا نمی شناسم .. ممنون

سعیده یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ب.ظ

ای بابا من میگم به ما که هر روز داریم همدیگه رومی بینیم نمی ده اونوخت به شما بده!؟؟!؟!؟!؟!؟
تو خونه بازی نمی کنه اما یه وقتایی تا 10 شب کلاس داره!

این کامنت تا اطلاع ثانوی جوابی بهش داده نمی شه ...

ثریا (قشنگ ترین دقایق در کنار هم..) سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ http://soraya90.blogsky.com

علی با قابلمه ای دردست پیدا شد به یابنده یه اردنگی جایزه میدهیم بابا اینو میبری برای خودت چرا پسش اوردی این همش سهم منو میخوره

نمکدون .. یه قاشق من یه کفگیر تو ..

ونوس دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ

ارگ من هشتیم هستم تو نهمی هستی چون تیکه تیکه هم شدی باز حرف میزنی

من که گفته بودم اگه تیکه تیکه هم بشم اونوقت ذره ذره هام میریزن رو سرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد