ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در جزیره ای زیبا تمام حواس آدمیان، زندگی می کردند: ثروت، شادی، غم، غرور، عشق و ... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود. وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت: "آیا می توانم با تو همسفر شوم؟"
ثروت گفت: "نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد."
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.
غرور گفت: "نه، نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد."
غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت: "اجازه بده تا من با تو بیایم."
غم با صدای حزن آلود گفت: " آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم."
عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید.
آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت: "بیا عشق، من تو را خواهم برد."
عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.
عشق نزد "علم" که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود، رفت و از او پرسید: "آن پیرمرد که بود؟"
علم پاسخ داد: "زمان"
عشق با تعجب گفت: "زمان؟! اما او چرا به من کمک کرد؟"
علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: "زیرا تنها زمان است که قادر به درک عظمت عشق است."
گذشت زمان بر آنها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آنها که می هراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی و بر آنها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آنها که عشق می ورزند، زمان را هیچگاه آغاز و پایانی نیست چرا که تنها زمان است که می تواند معنای واقعی عشق را متجلی سازد.
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی دارین تبریک می گم
اگر مایل باشین تبادل لینک کنیم
لینک من رو به نام : .::هر آنچه نیاز شما باشد::.
به آدرس : http://www.my2st.mihanblog.com
در وبلاگت ثبت کن و بعد به من اطلاع بده تا من هم شما رو لینک کنم
ممنون از همکاریت
عشق
عشق٬صدای فاصله هایی است که غرق ابهامند...
سلام
جالب بود
عشق مانند هواست
همه جا موجود است
تو نفس هایت را قدری جانانه بکش
سلام
واقعا داستان محشری بود !
منم با علم موافقم !
فقط زمانه که می تونه قدرت عشق رو درک کنه!
سلام
ممنون
مثل من ...
درسته ... هر چی طولانی تر بهتر ...
خیلی زیبا و با محتوا بود مطلب
سلام
خیلی ممنون ...
سلام
خوبی؟
داستان زیبایی بود...
من ترجیح میدم که سرخوش باشم تازمان بر من تند و سریع بگذره چون زمان به نظر من مزاحمترین عامل تو رسیدن به خواستنی هاست....
سلام
ممنون .. تو چطوری؟
خوشحالم که خوشت اومده ...
خوبه که میخوای خودت باشی ... زمان که برای من داره به سرعت نور میگذره و برای تو انگار مزاحمی بیش نیست ... چه بد و چه خوب
دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد
آدمی را همواره در پی گم شده اش
ملتهبانه به هر سو می کشاند
شریعتی
سلام
ممنون بابت این نوشته زیبا
از استاد بزرگ شریعتی
سلام
منم خوبم
پس الان خیلی خوشحالی و این خیلی خوبه...
آره زمان خیلی مزاحمم هست و اگر شاد بشم گذرشو کمتر حس خواهم کرد...
خوش باشی
سلام
خداروشکر
امیدوارم که همیشه شاد و خندان باشی و دیگران رو هم شاد کنی ..
سلامت باشی
سلام وبلاگ خوبی داری تبریک میگم
به قول حافظ
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
از اینکه به وبلاگ من سر زدی ممنون
سلام
خیلی ممنون
قربونت برم ..
آدرس که برام گذاشتی اشتباهه