همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

با 4 کلاهبردار نابغه آشنا شوید

با 4 کلاهبردار نابغه آشنا شوید



 همیشه دانشمندان یا هنرمندان نبوده‌اند که با انجام کارهایی که قبلاً کسی آن را انجام نداده و یا با خلق اثری که مشابه آن وجود نداشته، به تاریخ پیوسته باشند.

کلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند.. بوده‌اند کسانی که در دنیا چیزهایی را جعل کرده‌اند که عقل جن هم به آن نرسیده .. پس بخوانید :



ویکتور لوستیگ
Victor Lustig

 


سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریکا رفت.

سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع سود برد.
در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!
ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.
دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون (creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.
شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند.
ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود.
این برج در سال 1889 و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال 1909 برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت.
چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد!
آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود.
ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست.
اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و...
آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد!
فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!


برای خواندن ۳ کلاهبردار دیگه که یکیشون ایرانیه بیاید به ادامه مطلب ..

ادامه مطلب ...

بیماریهای اینترنتی ( اعتیاد به اینترنت یا مرض های اینترنتی )

بیماری های اینترنتی بر خلاف این دنیای مجازی کاملا واقعی اند ...


به خاطر رفیق های ندیده و نشناخته



اینبار میخوام برم سراغ مرض های اینترنتی که چرا گرفتار این اینترنت لعنتی می شیم و چطور درمان میشیم ..

می دونید که اینترنت به زعم خیلی ها اعتیاد آوره و نمیشه هم انکارش کرد اما میخوام این پست رو برای همه و خودم که یه معتاد اینترنتی شدم بگذارم تا همه بدونیم که آیا ما معتاد شدیم یا نه فقط و فقط تفریح سالمی است که داریم انجام میدیم ..


  • چرا گرفتار می شویم؟ ( فرار از واقعیت )

در میان دخترها عواملی مثل هراس اجتماعی و افسردگی در دوران نوجوانی از ان اختلالاتی است که در جوانی جای خودش را به بیماری اینترنتی می دهد . دختر نوجوانی که نمی تواند ارتباط سازنده برقرار کند و از اجتماع می ترسد , بعد ها نمی تواند از فضای اینترنت که در آن تقریبا هیچ کسی به هیچ کسی نیست , دل بکند.

درباره پسرها هم هراس اجتماعی به اضافه اختلالات بیش فعالی و حتی احساسات خصمانه که در دروران کودکی و نوجوانی به آن دچار بوده اند , در جوانی به شکل اعتیاد به فضای مجازی سروکله اش پیدا می شود.

  • گرفتار چه می شویم؟ ( اعتیاد , وسواس و ... )

هفته نامه " نیوساینتیست " چند وقت پیش این هشت بیماری اینترنتی را به عنوان بیماری های عمومی معتادان وب مطرح کرد :

  1. خودگردی : مدام اسم خودشان را جستجو میکنند و نتیجه را مثل داستانهای مهیج می خوانند ...
  2. خودافشاگردی : خودافشاگری می تواند در حد افشای یک حس شخصی باشد یا در حد افشای نامه ها و عکس های خصوصی و باقی چیزهایی که اجازه بدهید راجع به آنها صحبت نکنیم.
  3. وب گردی : مرسوم ترین بیماری اینترنتی است . اگر قبل از رفتن به رختخواب قصد می کنید فقط سری به وبلاگ دوستانتان بزنید بعد از پنج ساعت تازه به خودتان می آیید و می بینید که در جریان این وب گردی نامحدود , هم کلاسی های اول دبستانتان را هم پیدا کرده اید , به خودتان شک کنید .
  4. گوگل گردی : میل شدیدی به استخراج اطلاعات دارند . اصولا دانستن اینکه اسم کلاغ استرلینگ در کارتن رامکال چی بود , واقعا آنقدرها هم مهم نیست که آدم به خاطرش نیم ساعت در اینترنت جست جو کند.
  5. دلبستگی به آلبوم عکس های دیگران : به این بیماری شکار عکس هم میگویند . واقعا به کسی که ساعت ها وقت میگذارد تا عکس های خصوصی دیگران را نگاه کند چه می شود گفت؟ در مراحل اولیه , بیمار عکس های افراد مشهور را جستجو می کند . ولی وقتی بیماری حاد می شود , دیگر مهم نیست صاحب عکس چه کسی باشد.
  6. آشغال جمع کنی اینترنتی : مثل سمسارها رفتار می کنند . جمع آوری بریده روزنامه تایمز 30 سال پیش و آرشیو کردن آهنگ هایی که حتی یک بار هم پخش نخواهند شد از آن رازهایی است که فقط آشغال جمع کن های اینترنتی دلیلش را می دانند و بس .
  7. ناشناس گردی یا آزار گردی : بدون هیچ دلیل مشخصی , به طور کاملا ناشناس ایمیل می فرستد و پیغام میگذارند . آزارگردها عاشق این هستند که برای افرادی که می شناسند از خصوصیات فردی انها کامنت های ناهنجار بگذارند و ایمیل های مشکوک بفرستند  . هکرها هم که پادشاهان امپراتوری آزارگردی اند .
  8. وسواس های مجازی : هر وقت که انلاین نباشند , دچار استرس می شوند .حالا فکرش را بکنید بیمار وسواس مجازی برای تعطیلات بخواهد برود جایی که اینترنت نداشته باشد  . هر چیزی مثل چک کردن پی در پی ایمیل و فرستادن چند باره یک ایمیل از ترس نرسیدن , نشانه وسواس مجازی است.
  • چگونه درمان شویم ؟

چون اعتیاد به اینترنت یکهو از آسمان بر سر کسی فرود نمی آید به این سادگی ها هم درمان

نمی شود پس :

  1. ساده نگیرید : در خیلی از کشورهای دنیا کلینیک هایی برای درمان این بیماری وجود دارد . اگر واقع بین باشیم , برای درمان یک اختلال روانی باید رفت پیش روانپزشک  . مشاوره و کمک گرفتن از یک پزشک راهی است که ساده تر به مقصد می رسد.
  2. زمان بندی کنید : چون اینترنت چیزی نیست که بشود کاملا ترکش کرد می توانید برای خودتان زمان مشخصی بگذارید . ساعت هاییکه تحت هیچ شرایطی زیاد نشوند . اگر بعد از یک ساعت ساعتمان زنگ بزند , زنگ ساعت یادمان می اندازد که وای , یک ساعت گذشت؟
  3. اولویت بندی کنید : بری اینکه کار به جای باریک نکشد اولویت بندی خیلی کمک می کند . اول چک کردن ایمیل , بعد چک کردن وبلاگ و بعد سرزدن به دوستان و همین طور الی آخر  . البته این الی آخر به آخر دنیا اشاره نمی کند . برنامه زمان بندی که یادتان هست؟
  4. تغییر کاربری بدهید : شاید اینترنت هنرهایی داشته باشد که همتایش در هیچ کجا پیدا نشود ولی بعضی کارها را هم می شود به کمک تکنولوژی های دیگر انجام داد : مثال  ساده اش هم چت کردن . گاهی می توانید به جای چت کردن با دوستتان با او تلفنی صحبت کنید .




دکتر علیرضا شیری دراین باره حرفهایی زده که خواندنیه :

آدم ها در ارتباط اینترنتی خیلی راحت تر از دنیای واقعی , حقیقت را وراونه می کنند.


برگ برنده اینترنت قابلیت جستجویی است که در آن وجود دارد . امکان انتخاب هم آنقدر وسوسه کننده و دوست داشتنی است که خیلی از آدمها ترجیح می دهند به خاطر آن چشمشان را به روی خطراتی که وجود دارد ببندند .

در ارتباط اینترنتی نمی شود طرف مقابل را خوب شناخت یا نمی شود نقاط ضعف و قدرتش را فهمید مساله اصلی است . این نگاه خوشبینانه قضیه است که فکر کنیم یک آدم خوبی آن طرف نشسته و ما زا طریق چت و شبکه اجتماعی و ... می توانیم کشفش کنیم .

در اینترنت تا دلتان بخواهد آدمها با ضعف های متعدد شخصیتی دست و پنجه نرم میکنند و چون در دنیای واقعی امکان اغاز یک ارتباط برایشان در حد صفر است , در اینترنت از سر و کول هم بالا می روند. دنیای مجازی مکان امنی برای شکارچی هاست .

از طرفی دیگر امکان بالای خیانت در دوستی های اینترنتی یکی دیگر از آسیب هایی است که به افراد می رسد , فضایی که در آن هم می شود به راحتی خیانت کرد و هم درصد وفاداری کسی را تخمین زد , رفتارهایی که به تدریج باعث بروز وسواس و بی اعتمادی می شوند ...


امیدوارم که مفید بوده باشه .. نظرات خودتون رو برام بنویسید که آیا شما هم به اینترنت اعتیاد دارید یا نه و اصلا قبول دارید چنین مطالبی رو ...





سفیر ایران در بزرگترین رالی جهانی

مرضیه جلیل پور : می خواستم قهرمان فرمول یک شوم


" عشق اوتومبیل رانی در نظر او مثل عشق بچه به یه بستنیه "


دختر راننده شیرازی با حقوق کارمندی رِؤیایش را عملی کرد او الان سفیر ایران در بزرگترین رالی جهانی است



هنوز درست مشخص نیست که اول دست چپ و راستش را شناخت یا تفاوت گاز و ترمز را فهمید ..

آموزش های پدرش آنقدر موثر بود که از 13 سالگی شد یه راننده تمام عیار و بعدازظهر هنگام خوابیدن پدر ماشین رو بر میداشت و دو سه ساعتی تو خیابون رانندگی میکرد اما بعد از اینکه در سن 18 سالگی گواهی نامه اش رو گرفت دیگه رانندگی فقط مخصوص زمان خواب بعداز ظهر پدر نبود ..

و بعد از سالها تمرین و مسابقات حالا مرضیه شده سفیر ایران در مسابقات رالی جهانی که قراره با یک پیکان جوانان مسیر پکن تا پاریس رو طی 40 روز رانندگی کنه ...

اون کارمند شهرداریه و کامپیوتر خونده و آرزوش اینه که در مسابقات رالی جهانی فرمول یک شرکت کنه و از چیزی هم که نفرت داره سیگاره  .. و علاقه اش داشتن کلکسیون ماشین های کلاسیکه ..

او عاشق رانندگی در آرامشه چه در جاده ای سر سبز و باران خورده چالوس و یا یک غروب دلگیر و ارام کویری .. هیچ چیز رو با اینها عوض نمی کند.

عاشق تیپ اسپرته و اگر قرار بود نتونه رانندگی کنه دوست داشت یه سوارکار حرفه ای باشه ..


براش آرزوی موفقیت میکنیم ...