همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

شعر ... به غم کسی اسیرم

 

 

 به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد       

        عجب از محبت من که در او اثر ندارد  

غلط است هر که گوید , دل به دل راه دارد  

   دل من ز غصه خون شد , دل تو خبر ندارد


به غم کسی اسیرم


 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
آرش پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ب.ظ http://setarehbaran.mihanblog.com/

سلام دادش
مثل اینکه اساسی عاشق شدی

عاشقیت مبارک دوست من

سلام
نه بابا .. عاشقی هیچ رقمش به ما نمیاد.
چه برسه که براش شعر بگم .
البته من تبریکتون رو به فال نیک میگیرم .
ممنون

مقداد جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 ق.ظ http://kounkor88.blogfa.com

ارش جان من تمام سعیمو کردم تا عاشقش کنم!!!!! نشد که بشه!
تازه هی میزد تو ذوقه من که عشق چیه به درد نمیخوره و این حرفها!
منم از خیرش گذشتم(ایکون ناراحت)
این ادم اهل این چیزها نیست. بیشتر از این حرفها منطقیه!!!؟
احتمالا یکی پولشو بالا کشیده یا یه چیز دیگه...!!!!؟

ای بابا .. یکی باید برا تو استین بالا بزنه .
من میزدم دیگه؟

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی !
عشق داند که در این دایره سرگردانند

ما اهل عشق و عشقبازی هستیم . اما و ولی و اگر داره که حالا حالاها زبانم یارای گفتنش نیست.
نه جون .. کسی پول ما رو بالا نمیکشه . ( ایکون خنده )
یه جوری حرف میزنی که انگار تجربت تو این جور مسائل زیاده.
اگه یه روز یکمک خواستم روت حساب میکنم. بی خیال پول هم باش .. گفتن علف خرشه و چرک کف دست

نه آرزو به دلم , یار دلنواز دهد
نه دل بدست کسی داده ام که باز دهد

یگانه جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ب.ظ http://kolbemehrabooni.blogsky.com

سلاااام دوست با معرفت من...
اول یه عالمه تشکر...
دوم اینکه چرا عاشقی بهت نمیآد... اتفاقا بیشتر از همه بهت میاد....البته از قدیم میگن سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن اما فکر میکنم درد عاشقی یه درد دیگه هستش که آدم باید حتما تجربش کنه....مهم نیست به معشوق برسی یا نه اما اینکه آدم یکی رو داشته باشه که براش با بقیه فرق داشته باشه احساس بی نیازی از همه آدمای دیگه رو به آدم میده!...
پس عاشق شو و به من شیرینی عاشقیتو بده (البته تا عید تو رژیمم!!! البته میشه خشکه هم حساب کرداااااا !!!!!)

سلام
به به .. از این طرفها ... چه عجب
ای بابا .. شاید حالا میاد .. بعدشم خدا بزرگه شاید بهمون اومد.
ما کلا خیالمون رو از این جور مسائل راحت کردیم. زیاد دور و برش نمی پلکیم.
باهات موافقم ..به نظرم یه جورایی مسئله جالبیه .
حالا زیاد مطمئن نباش که من عاشق بشم. ولی خوب شیرینی ورود غیر منتظره شما رو میدم. وقت زیاده ان شالله بعد از عید در خدمتتون هستیم.
حالا حالاها وقت داری به شیکمت صابون بزنی ..

تبسم جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ

سعی کنیم همه عاشق او باشیم و بس

سلام
ما زاده شدیم تا عشقمان را به معشوق و معبودمان ابراز کنیم.
همین و بس

مقداد جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام
داشتم توی پستهای قبلیت میگشتم که پست ستایش رو دیدم.
عجب داییی؟
ستایش حداقل تا۱۵ -۱۶ سال دیگه میتونه به تو افتخار کنه. البته فکر کنم سرعت اشنایی بچه ها با کامی رفته بالا. حداقل۵ سال دیگه فکر کنم بهتر باشه.
حالا حالشون بهتره ایا؟
ان شالله که به امید خدا بهترهم میشه .
شبهای محرم نزدیکه. انشالله که همه ی مریضها شفا پیدا کنند!(خیلی زور زدم جمله مودبانه بنویسم. معلومه نه؟)

سلام
ممنونم که وبم رو زیرو رو میکنی ..
این کوچکترین کاری بود که میتونستم براش انجام بدم.. هر کس دیگه ای هم بود همین کار رو میکرد . ممنون از همه بچه هایی که برای ستایش دعا کردن و میکنن.
الان بد نیست ولی بازم به دعا احتیاج داره .. بعد از اخرین ازمایشش معلوم شده وایت خونش پایینه و این یعنی وضعیت بدی داره و بدنش باید خون سازی بکنه.
ان شاالله ..
ممنون که تو هم ازش یادی کردی .. براش دعا کن

مهسا یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ق.ظ http://qqqq

انکار نکن !‌ خبریه ؟ حالا تا کجا پیش رفتین ؟ خواستگاری؟ بله برون ؟ شیرینی خورون ؟ نامزدی؟ عقد؟ عروسی؟ پاتختی؟ راستشو بگو ! بابا یه جعبه شیرینی ارزش نداره ! خودم شیرینی می گیرم اصلا ! :دییی

__________________________________________

خودایی ما چقدر شیرینی نخورده ایم =)) حالا اگه خبری هم نیست یه شیرینی به ما بده :دیی

ای بابا تو هم که حرف های بقیه رو میزنی !
این حرفا چیه چه کشکی چه دوغی . ما حالا حالاها زیر سرمون قرار نیست بلند شه .. مرغمونم یه پا داره , خروسمون دعوا داره
------------
شیرینی هم به روی چشم .. البته شما که نخورده یه شیرینی نیستید ..
ولی ما میدیم ..شما بگید چطوری تا بگم براتون بفرستن.

مقداد دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ

خانم مهسا دلتون رو خوش نفرمایید...
این اقا شیرینی بده نیست.
اگرم گفته میدم وعده سره خرمنه!!شما باور نفرمایید!
(گفتم دیگه کامنت نمیذارم ولی گفتم خدا رو خوش نمیاد این بیچاره بره سر کار!!)

اگه موقش فرا برسه به روی چشم ..

مقداد دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:05 ب.ظ http://kounkor88.blogfa.com

ما منتظر موقعش هستیم!
اخ جون من میشم عمو!
منظورم از وعده سر خرمن عیدی بود که قرار بود به من بدددددددی نداااااادی!گفتی باشه تا عید!
منم از شما ممنونم.
وقتی میای یدفعه میای مارو میترکونی. میریم تو خماری اومدنت تا بره برای یه هفته بعد!
ولی بازم ممنون که میای!

حالا شدی پسر حرف گوش کن . خدارو شکر.
عمو ؟
خوبه که شیر فهممون میکنی .. خوب گفتم باید صبر کنی و یاد بگیری که صبر چیزه خوبیه جوون ..
فقط شرمندم .. حتما بیشتر میام پیشت رفیق .

سبله پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:07 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

سلام
میگم اگه خبریه می خوای با بچه ها بیایم برات آستین بالا بزنیم؟؟؟؟
ان شا.... حال ستایش کوچولو هم زودتر خوب میشه

سلام
نه بابا ... حالا اگه الکی الکی ما رو نفرستاید قاطی مرغا ...
ممنون که به یادش هستی ... ان ضاالله

گل ابی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ق.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

شعر قشنگیه...گاهی این معشوق تو خیال ادمه که دردش خیلی بیشتره...

بسوزم که سوز جگرم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد