همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

مبعث رسول اکرم

سالروز مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ( 27 رجب ) را به عموم مسلمانان جهان تبریک میگویم . 

 

در تاریکی و ظلمت غاری دور، در دل کوه‌های سیاه و خاکستری‌سرزمینی ناآشنا مردی در تنهایی خویش با معبودش نجوا می‌کرد و عظمتش را می‌ستود، مردی از جنس خاک اما نشسته بر بال ملائک، که اگر نبود وجودش،هرگز دنیا خلق نمی‌شد! در سکوت و تنهایی، در نهایت هوشیاری و در کمال ناباوری، به ناگاه صدای رسا و ملایم را در فضای "حرا" شنید:
"اقراء باسم ربک الذی خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاری که تو و همه انسان‌ها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگی یاد کن، کسی که به تو خواندن را آموخت. 

 

 

در تاریکی و ظلمت غاری دور، در دل کوه‌های سیاه و خاکستری‌سرزمینی ناآشنا مردی در تنهایی خویش با معبودش نجوا می‌کرد و عظمتش را می‌ستود، مردی از جنس خاک اما نشسته بر بال ملائک، که اگر نبود وجودش،هرگز دنیا خلق نمی‌شد! در سکوت و تنهایی، در نهایت هوشیاری و در کمال ناباوری، به ناگاه صدای رسا و ملایم را در فضای "حرا" شنید:
"اقراء باسم ربک الذی خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاری که تو و همه انسان‌ها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگی یاد کن، کسی که به تو خواندن را آموخت.

با صدایی لرزان و پر التهاب پرسید; بخوانم؟ چگونه بخوانم در حالی که خواندن نمی‌دانم!
وهمی بود؟ پنداری بود؟ رویایی ؟ و یا رسالتی آغاز شده بود ؟ رسالتی که محمد(ص) می‌بایست بار سنگینش را بر دوش کشد و پیش از او پیامبرانی همچون عیسی(س) و موسی (س) بشارتش را داده بودند!
نه وهم بود و نه رویا و نه خواب، که یک "تکلیف" بود. تکلیفی که خدای قادر سبحان به بهترین بندگانش آن را واگذار کرده بود، تکلیفی از جنس خدا! نوری از آسمان به زمین !
ابلاغ پیامی که پایه‌هایش بر خواندن استوار می‌شد و تکلیفی که ابتدایش علم و آگاهی و اندیشه و دانش بود.

موجی از ترس و دلهره بر دل محمد(ص) افتاد و او را در تردید و گمان فرو برد.

"جبرییل" با طنین رسای خود، نغمه‌ی "بخوان" را بر محمد (ص) زمزمه کرد، ناگهان بر اندام محمد(ص) لرزه‌ای افتاد و بر پیشانیش عرق سردی نشست، و او سراسیمه و در حالی که همچنان می‌لرزید به خانه "خدیجه" پناه برد! نمی‌دانست چه بگوید و چه بکند، لرزه امانش نمی‌داد، به ناچار خود را بر لفافه‌ای بپیچد.

بانگ امین خدا بر محمد امین، او را به خود آورد که;" یا ایهاالمدثر، قم فانذر، فلا ربک فطهر"ای به خود پیچیده ! بدان که هیچ چیز و هیچ کس به جز پروردگارت نمی‌تواند تو را پناهنده باشد و به تو آرامش بدهد، برخیز و مردم را بشارت بده و خدای خود را به پاکی یاد کن.

محمد(ص) از جانب پرورگار و برای انذار و هدایت مردم ماموریتی بس دشوار یافته‌بود و می‌بایست که بر این ماموریت استقامت کند، همانطور که به او امر شده و دستور داده شد،"فاستقم کما امرت".

بدین سان محمد(ص)برانگیخته شد تا علم و آگاهی بر سریر ظلمت و تاریکی بنشاند و در مسیر هدایت انسان از هیچ چیز فرو نگذارد.

به گواه تاریخ این روز بزرگ در بیست و هفتم ماه رجب و سیزده سال قبل از هجرت و زمانی که پیامبر چهل سال بیش نداشت، صورت گرفت.

محمد(ص)در دورانی به رسالت مبعوث شد که جهل و نادانی بر اجتماع انسان‌ها سایه‌افکنده‌بود و نه‌تنها سرزمین نجد (عربستان) بلکه بسیاری از سرزمین‌های دیگر در گمراهی بسر می‌بردند.

آیین و سنت‌های ناپسند و غیراخلاقی رواج یافته و ثروت اندوزی و تفاخر به حد اعلای خود رسیده بود.

مردم در جامعه‌از امنیت‌اجتماعی برخوردار نبودند و از آزادی و استقلال نیز خبری نبود. نظام‌سیاسی و اجتماعی تنها در قبیله‌ها پایه‌ریزی می‌شد و بزرگ قبیله تنها کسی بود که قانون اجتماعی را تنظیم می‌کرد.

شعار "الحق لمن غلب"، حق با کسی است که زورش بیشتر است در آن سرزمین طنین‌انداز بود و آن که زر و ثروتش بیشتر بود حرفش خریدار داشت و بینوایان بردگان آن جامعه بودند.

نظام‌برده‌داری، تبعیض‌های اجتماعی و نیز تقسیم‌بندی انسان‌هابه "فقیر" و "غنی " عرف جامعه آن روز بود.

مردم قبایل به ثروت و "نسب" به یک دیگر تفاخر می‌کردند و آنجا که کم می آوردند، مردگان قبرستان هایشان را نیز به رخ یکدیگر می‌کشیدند! (الهیکم التکاثر، حتی زرتم المقابر)
از دانش تنها شعر و شاعری مفهوم داشت و کلمات تنها برای استهزا و تفاخر بکار گرفته می‌شدند،علم و اندیشه در دیرها و معبدها محبوس بود و تنهااعراب بیابان گرد و برخی از قبیله‌ها به فصاحت کلام مشهور بودند.

در تجارت و سوداگری ، ربا رایج بود و این شیوه در داد و ستد بر سود عادلانه، غلبه داشت.

خوشگذرانی، می‌گساری، باده نوشی و بی‌ارادگی در جامعه رواج داشت، زنان از هیچ جایگاه‌اجتماعی برخوردار نبودند و تنها برای تطمیع مردان مورد استقبال قرار می‌گرفتند و دختران نیز مایه‌شرمساری خانواده بودند و به همین دلیل زنده بگور می‌شدند!
در چنین زمانی بود که محمد (ص) مبعوث شد و رسالتی بس دشوار به او ابلاغ شد.او مامور شد که در برابر تمام بی‌عدالتی‌ها بایستاد و با جهل و خرافه و تبعیض مبارزه کند.

اصلی‌ترین رسالتش، سفارش به اخلاق و ترویج خوبی‌ها بود به طوری که خطاب به مردم فرمودند: "من مبعوث نشدم مگر برای کامل کردن اخلاق."
دانش مبتنی بر وحی، سیمای آرام و چهره‌ی متین،تواضع و خشوع برای مومنان و خشم و شدت برای کافران، رافت و مهربانی با بیچارگان و درماندگان و یتیمان و تقدم در سلام، ایجاد حقوق برابر برای همه و تثبیت فرهنگ آزادی در جامعه، توجه به حقوق همسایه و تکریم بردگان و نیز انجام صله رحم از خصایص ویژه پیامبر اکرم بود که بعد از رسالتش موجب جذب مردم به آیین‌اسلام می‌شد.

همواره مردم را به فراگرفتن دانش و سواد تشویق که نه تکلیف می‌کرد، تفکر و اندیشه را برترین عبادات بر می‌شمرد و میان مردمان دانا و نادان، تفاوت قایل بود.

مبعوث شدن و آمدنش غلبه‌نور بر ظلمت بود و نوید سروری مستضعفان در جهان، بعثت اتفاقی نبود که در یک روز افتاده باشد که رویدادی در تمام تاریخ‌است، و در این روز باید که خوب دید و شنید آنچه را فرشتگان ندا می‌دهند و فرا رسیدنش را بر زمینیان شادباش می‌گویند.مبعث ختم رسل، خیر بشر و عصاره‌ خلقت، مبارک.

نظرات 1 + ارسال نظر
آزاده جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ http://amical.blogsky.com

و امروزه چه راحت رسالت محمد به دست کسانی که سنگ اسلام را به سینه می‌زنند٬ زیر پا گذاشته شده!

پیروزباشید

!!!
تا بوده همین بوده.
سلامت باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد